42نبرد، بسيار جدىتر و سازمان يافتهتر از آن بود. 1
از آيةالله ابوالقاسم كاشانى نقل شده است كه مىگفت: «در آغاز جنگ، مجاهدين اسلحه زيادى نداشتند و هر فشنگ را به ده ريال خريدارى مىكردند؛ ولى بعد كه مجاهدان به مراكز نظامى انگليسىها يورش بردند و تجهيزات و سلاحهاى نظامى آنها را به غنيمت گرفتند، ديگر مشكل كمبود اسلحه و مهمات برطرف شد. مجاهدان در اطراف خطوط راهآهن سنگر مىگرفتند و بعد با تخريب خطوط، واگنهاى حامل اسلحه و مهمات انگليسىها را واژگون مىساختند و همه را غنيمت مىگرفتند. حتى بعضى قطارها كه سربازان و نيروهاى نظامى را به منطقه مىبرد، همه را نابود مىكردند؛ به طورى كه اجساد بسيارى در اطراف راهآهن مشاهده مىشد و بوى تعفّن، مجاهدان را آزار مىداد. ما در ابتدا فقط يك عرّاده توپ داشتيم كه تيرانداز آن هم يك يهودى بود و با ما در اين نبرد همكارى مىكرد و من هميشه بعد از نماز براى سلامتى او دعا مىكردم.»
در اين جنگ، روحانيون بسيارى حضور داشتند و فرماندهى خطوط را بر عهده گرفته بودند. يكى از آنان فرزند مرحوم آيةالله حاج ميرزا حسن (از بنيانگذاران مشروطيت) بود. او توانست در منطقه ديوانيه كه محل استقرار ستاد ارتش انگليس بود، با نيروهاى بيگانه بجنگد و تعداد زيادى از آنها را كشته و بسيارى را به اسارت بگيرد. او پس از شكست دشمن، حكومت عربى در اين منطقه ايجاد كرد و حدود 144 نفر اسير كه در بين آنان افسرانى نيز بودند، به نجف فرستاد. يكى از سران عشاير به نام عبدالوهاب الصافى براى اسيران صحبت كرد و گفت: انگليسىها به ما وعده استقلال داده بودند، ولى از وعده خود تخلف كردند. مردم عراق نمىخواهند آزارى به كسى برسد و تنها حقوق مشروع خود را مطالبه مىكنند. ملت عراق به دستور دين مبين اسلام با اسرا خوشرفتارى مىكند. مسئوليت اسارت شما، به عهده فرماندهان و سياستمداران استعمارگر شماست. وقتى سخن او به پايان رسيد، اسراى انگليس كه به شدت متأثر شده بودند، براى پيروزى مردم عراق ابراز احساسات كردند. 2
در اين هنگام به سبب حضور آيةالله شيرازى در كربلا، اين شهر به كانون انقلاب مردم عراق تبديل شده بود. مرجع تقليد شيعه در اقدامى ديگر، نامهاى به جامعه بينالمللى نوشت تا بدين وسيله ضمن افشاى جنايتهاى