39ديگرى براى مردم عراق صادر كرد و در آن، همه مردم اعم از يهودى، مسيحى، شيعه و سنى را به اتحاد بر ضد دشمن مشتركِ تجاوزگر فراخواند. 1
روز چهارم شوال 1338 برابر با 21 ژوئن 1920 هزاران نفر از عشاير و مردم كربلا براى اعتراض به قيموميت انگليس و حمايت از استقلال عراق، در صحن سيدالشهداء (عليه السلام) اجتماع كردند. روحانى مجاهد، شيخ محمد خالصىزاده، فرزند آيةالله شيخ مهدى خالصى خطابهْ پرشورى ايراد كرد و گفت: وقتى بزرگان اسلام، مانند آيةالله شيرازى و آيةالله خالصى كه از نظر جسمى از همه ضعيفترند، با عزم راسخ و ايمان صادق در راه جهاد و استقلال عراق حركت كردند، پس ما چگونه مىتوانيم از بذل جان خود در راه اين نهضت دريغ كنيم؟ !
شور جهاد و شهادت به همه شهرهاى عراق سرايت كرد؛ ولى اوضاع كربلا در حال انفجار بود. حاكم كربلا نامهاى به ويلسون، حاكم انگليس در عراق نوشت و وضعيت بحرانى اين شهر را گزارش داد و از وى خواست تا براى جلوگيرى از قيام مردم چارهانديشى كند. ويلسون نامهاى به فرماندار نظامى حلّه، «ماژور بولى» نوشت و به او مأموريت داد تا به كربلا رفته و امنيت را در آنجا برقرار كند.
آيةالله شيرازى از فرمانده انگليسى خواست تا قبل از هر اقدام تند، براى حل مسالمتآميز موضوع به نزد او برود؛ ولى حاكم حلّه در جواب نوشت: حضرت آيةالله مطمئن باشند نيروهاى ما براى حفظ امنيت و آسايش مردم وارد كربلا شدهاند و فقط افرادى را كه قصد اغتشاش و غارت اموال مردم و ايجاد رعب دارند را دستگير خواهند كرد و هرگز متعرض افراد صالح نخواهند شد. وقتى نامه او به دست مرجع مجاهد رسيد، معظمله حاكم حلّه را به عقل و تدبير دعوت كرد و در نامهاى خطاب به او نوشت: