128ابتدا آنان را نپذيرفت؛ اما سرانجام با اصرار اطرافيان آنان را به حضور پذيرفت. سخنگوى هيئت گفت: شما فهرست اطرافيان خودتان را بدهيد؛ ما آنها را استثنا مىكنيم و از اخراج آنها جلوگيرى مىكنيم. امام فرمود: حرف و خواستهْ من اين است كه بايستى اخراج بهطور كامل متوقف شود. من و خانوادهام وابستهْ خاصى نداريم و ايرانىهاى مقيم عراق، همه وابستهْ من هستند و بايد اين حكم لغو شود. 1
رحلت آيةالله حكيم
حجه السلام و المسلمين محمود قوچانى:
پس از رحلت آيةالله حكيم و بعد از مراسم ختم و فاتحهْ بيت آن مرحوم، مراجع نجف هم به تدريج براى ايشان مجلس ختم برگزار مىكردند. حاج نصرالله خلخالى به امام گفت: شما هم زمان و مكانى را براى مجلس ختم تعيين كنيد [چون اين امر بين علما و مراجع متداول و مرسوم است]. امام فرمود: نه، لازم نيست. آقاى خلخالى گفت: خوب نيست ختم نگيريد؛ اگر اين كار را نكنيد، آن كسانى كه به دنبال بهانه هستند، برداشت ديگرى مىكنند. سرانجام امام راضى شد مجلس ختم بگيرد؛ ولى شرط كرد كه در هنگام اعلام مجلس از القاب و عناوين استفاده نشود و فقط بگويند «حاج آقا سيد روحالله خمينى» . آقاى خلخالى گفت: آقا نمىشود؛ شما يك مرجع هستيد و مرحوم حكيم هم يك مرجع بود و نمىشود كه از القاب استفاده نكنيم؛ امّا امام قبول نكرد. 2
شهادت حاج آقا مصطفى
آيةالله سيد محمد بجنوردى:
در جريان شهات حاج آقا مصطفى من صبح زود به بيمارستان رفتم. رئيس بيمارستان سه چهار لكهْ سبز مايل به سياه را در پاى ايشان به من نشان داد و گفت: ايشان را مسموم كردهاند. اگر آقا اجازه بفرمايند، جنازه را تشريح خواهيم كرد. درخواست دكتر را به امام عرض كردم؛ ولى ايشان اجازهْ كالبدشكافى نداد و فرمود: جنازه را به كربلا برده، در آن جا غسل دهيد و كفن كنيد و بعد به اينجا بياوريد. امام بعد از دفن جنازه حاج آقا مصطفى، شب اوّل بر سر قبر آمد و به من