15بسوزانند. اين خود دلالت دارد كه قرآنهاى ديگر با آنچه وى گردآورى كرده بود، تفاوت داشت. وگرنه دليلى براى سوزاندن آنها وجود نداشت. گروهى از دانشمندان، از جمله «عبدالله بن ابوداود سجستانى»، كه كتاب خود را «مصاحف» ناميده، موارد اختلاف ميان قرآنها را ثبت كرده است.
ازاينرو ترديدى نيست كه از سوى عثمان يا نويسندگان قرآنهاى به آتش كشيده چنين تحريفى شده است. اما به خواست خدا بهزودى بيان خواهيم كرد كه آنچه عثمان گردآورى كرد، همان قرآنى بود كه ميان مسلمانان معروف است و آن را از پيامبر(ص) دستبهدست به ما رساندهاند. پس تحريف به فزونى و كاهش تنها در قرآنهايى بود كه پس از دوره عثمان از بين برده شد. ولى در قرآن موجود، فزونى و كاهشى وجود ندارد.
خلاصه سخن: كسى كه به متواتر نبودن اين قرآنها قائل است، كه سخن حق هم همين است، بداند كه هرچند در قرآن صدر اسلام تحريف به فزونى و كاهش واقع شد، اما در زمان عثمان از بين رفت و تنها قرآنهايى كه تواتر آن از پيامبر(ص) ثابت شده بود، باقى ماند.
اما كسى كه به متواتربودن همه قرآنها قائل است، بايد به وقوع تحريف در قرآنِ نازلشده ملتزم شود و لازمه چنين اعتقادى، از دستدادن برخى از آيات قرآن است.
معناى چهارم: تحريف به فزونى و كاهش در آيه و سوره با حفظ اصل قرآنِ نازلشده و اتفاق نظر بر تلاوتشدن آن آيه يا سوره توسط پيامبر(ص).
تحريف بدين معنا نيز بهيقين در قرآن صورت گرفته است؛ مانند