97نجف همان كوهى است كه پسر جدم نوح(عليه السلام) وقتى گفت:
سآوى الى جبل يعصمنى لن الما»، به آن پناه برد و خداوند عزوجل بر او وحى كرد كه آيا تو در برابر من كسى را پناه مىدهى؟ پس اين كوه به زمين فرو رفت و قطعاتى از آن تا منطقه شام پراكنده شدند؛ سپس حضرت فرمود: از سمت ديگر برو و من راه را كج كردم و ادامه داد تا به «غرّى» رسيد و بعد توقف كرد و سلام بر پيامبران را از آدم آغاز كرد و بر هر كدام از پيامبران (عليهم السلام) سلام مىكرد، من هم سلامها را تكرار مىكردم؛ تا به سلام بر پيغمبر گرامى(صلىالله و عليه وآله) رسيد؛ سپس حضرت خود را بر قبر افكند و سلام داد و صداى نالهاش بلند شد؛ سپس برخاست و چهار ركعت (و در برخى روايات شش ركعت) نمازگزارد و من هم با امام نماز خواندم و به حضرت گفتم: يابن رسول الله! اين قبر كيست؟ فرمود: اين قبر جدم، على بن ابى طالب(عليه السلام) است». 1
عزادارى صعصعه
وقتى در دل شب، كار دفن مولا(عليه السلام) پايان يافت، صعصعة بن صوحان بر بالاى قبر ايستاد و مشتى از خاك برداشت و بر سرخويش ريخت و چنين گفت:
پدر و مادرم به فدايت يا اميرالمؤمنين!
كرامتهاى خدا گوارايت اى اباالحسن!
ميلادت پاك بود و صبوريت فراوان؛ جهادت عظيم بود و به آن چه آرزوى داشتى، رسيدى؛ تجارتى پر سود كردى و به نزد پروردگار خويش رفتى... .
در اين جا صعصعه به شدت گريست و همه را گريان كرد. 2
حاضران مراسم دفن اميرالمؤمنين(عليه السلام) پس از شنيدن گفتار صعصعه، فرزندان حضرت را دلدارى دادند و تسليت گفتند و به كوفه بازگشتند.
پس از خاكسپارى
صبح گاه آن روز، براى آن كه جايگاه دفن مولا معلوم نباشد، خاندان حضرت و فرزندان آن بزرگوار، تابوتى از خانۀ حضرت بيرون آوردند و در بيرون كوفه با امام حسن(عليه السلام) بر آن نماز گزاردند و تابوت را بر شترى بستند و آن را به سوى مدينه اعزام كردند. 3
از امام محمد باقر(عليه السلام) ، چنين نقل شده است:
پيكر اميرالمؤمنين(عليه السلام) پيش از طلوع صبح در ناحيه غريين به خاك سپرده شد