46
قبورِنا؟ قالَ: قَومٌ يَزورُكم طائفةٌ يريدونَ بذلكَ صِلَتي و بِرّي فَاخُذُ بِأعْضادِهِم0 فأُنْجيهم مِن هَوْل يومِ القيامة.
[بحار: 125/18]
يعنى: در كتاب مجتبى است روايت از ابىنعيم حافظ به اسانيد صحيحه از اميرالمؤمنين علىّ عليه السلام كه او گفت: به زيارت ما آمد رسول صلّى الله عليه و آله يك روزى. ما از براى او خزيره بساختيم، و خزيره طعامى بود كه از سبوس ترتيب دهند، و أمّ ايمن قدحى از شير و كاسهاى از خرما به هديه بر ما فرستاده بود. رسول خدا صلّى الله عليه و آله از آنجا تناولى فرمود و به قدر حاجت از آن بخورد. بعد از آن قطرههاى اشك بر مثال قطرات باران از ديده خواجه صلّى الله عليه و آله روان شد. ما بترسيديم كه از خواجه سؤالى كنيم ازين معنى وهيچ كس را زَهره نه، و حسين على به شتاب بر پاى خاست و به سر و روى خواجه در افتاد و بگريست. پيغمبر صلّى الله عليه و آله وى را گفت: چرا مىگريى؟ گفت: از براى گريه تو. يا رسول اللّه! تو چرا مىگريى؟ گفت: اى پسرك من و نور ديده من! امروز شما را ديدم. به وجود شما به غايت شاد و خرّم شدم كه مثل آن هرگز شادى به من نرسيده بود. دوست من جبرئيل مرا خبر داد كه شما را بكشند، و مرقدها و گورهاى شما از يكديگر جدا بود و پراكنده. بدين سبب اندوهناك و گريان شدم. حسين عليه السلام وى را گفت: يا رسول اللّه! پس كدام قوم باشند كه ما را زيارتى كنند كه خوابگاه [22] ما از يكديگر پراكنده و گورهاى ما از يكديگر دور؟ پيغمبر صلّى الله عليه و آله فرمود: قومى باشند كه به زيارت شما آيند، و بدان زيارت اميد به عطا و نيكى من دارند كه با ايشان به جاى آرم. پس من روز قيامت بازوهاى زيارت كنندگان شما بگيرم و ايشان را از اهوال قيامت نجات دهم به اتّفاق.
قاتلان ايشان صحابه بودند وتابعين و بعضى مفتيان. به اراقت و خونهاى ايشانپس اقتدا بديشان وپيروى ايشان مطلقاً واجب نباشد. معمّا كه ايشان روز اوّل در [خلاف گفتند] بقولهم: منّا أمير و منكم أمير. ابوبكر گفت: نه. نحنالامرآء و أنتم الوزراء. وِزارت [را] هم قرشى كردند، زيرا كه وزير ابوبكر