26رسول الله! پيغمبر گفت: تو نمىشناسى وى را يا علىّ! گفت: خدا و رسول او عالمتر. فرمود كه،: اين ابليس است. اميرالمؤمنين علىّ عليه السلام برجست و موى پيشانى وى گرفت و به خود كشيد و ازآنجا كه ايستاده بود دور كرد، و گفت: يا رسول اللّه! وى را بكشم يا نه؟ پيغمبرفرمود: تو نمىدانى كه وى را مهلت دادهاند تا روز قيامت؟ بعد از آن اميرالمؤمنين علىّ عليه السلام وى را رها كرد و بگذاشت و دست از او باز گرفت. ابليس در جانبى بايستاد و گفت: من از كجا و تو از كجا، و مرا با تو چه و تو را با من چه كار اى پسر ابى طالب! به حقّ خدا كه هيچ كس تو را دشمن ندارد الاّ كه من و پدر او شريك بوده باشيم در مادر او.
و همچنين عبيداللّه بنعبدالاعلى بن محمّد بن محمّد القطّان در كتاب منتهى المآرب آورده است، چنان كه گفته شود؛ و همچنين امام علىّ بن نصر المعروف ابى الحسن البغدادى الحنفى آورده است در كتاب سير الصلحاء به اختلاف لفظ و به اتّحاد معنى.
چون پدر وى شيطان بود قدر وى به حسب ابوّت و نبوّت آن باشد. الولدُ سِرَّ أبيهِ و قَدِما قيل:
لن تَلِدَ الْحَيَّةَ إلاّ الْحَيَّةَ وَ لايَعْشَقَ ذُوالرَّمَّةِ إِلاّ الاُميّةِ، يعنى: فرزند سرّ پدر خود است و ديرى است كه گفتهاند: نزايد مار را الاّ مار، و عاشق نمىشود ذوالرّمه الاّ اميّه را، و اين مثل است.
حديث نوزدهم:
عن ابن عبّاس قال: قال رسول اللّه صلّى الله عليه و آله:
يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنِّي سَألْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثاً أنْ يُثَبِّتَ قَائِلَكُمْ وَ أنْ يَهْدِيَ ضَالَّكُمْ وَ أنْ يُعَلِّمَ جَاهِلَكُمْ وَ سَألْتُ اللَّهَ تَعَالَى أنْ يَجْعَلَكُمْ جُوَدَاءَ نُجَبَاءَ رُحَمَاءَ فَلَوْ أنَّ امْرَأً صَفن بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ فَصَلَّى وَ صَامَ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ لِأهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صلّى الله عليه وآله مُبْغِضٌ دَخَلَ النَّارَ
[كشف الغمه: 95/1].
يعنى: روايت است از عبداللّه عبّاس از پيغمبر صلى الله عليه و آله كه فرمود: