63«لا ارَى الْمَوْت» از گلوى تشنه مىآيد بهگوش
بازخوان «اِلّا السَّعادَة» از كتاب كربلا
كربلا در اضطراب افتاد و مىلرزيد سخت
خصم در بيم و هراس از اضطراب كربلا
زير پاى اسبها آن سو تر از شطّ فرات
بود در خون غوطهور دُرّ خوشاب كربلا
بر كوير خيمهگاه كفر مىآمد فرود
تندر تيغى كه گرديده شهاب كربلا
كم نگردد تشنگى در راه وصل عاشقى
تا عطش مىبارد اينجا از سحاب كربلا
بعد هر ويرانه آبادى رسد از لطف عشق
شد دل افتادهى «ياسر» خراب كربلا