52ظلمت كوفه ز يك سو به تو آورد هجوم
طعنهى خصم ز يك سو پى آزار تو بود
بس كه مىريخت گل از پيكر صد پارهى تو
لاله گون روى زمين از تن خونبار تو بود
آبرو يافتهى غيرت خود گرديدى
سندم خون رهاگشته به رخسار تو بود
گفتى اى پيك صبا رو به سوى مكّه كنون
با حسين بن على گوى كه دل يار تو بود
يا حسين اى تو مرا از همه محبوبترين
هر كجا روى نهادم همه آثار تو بود
تيغ و شمشير ونى و دار خريدار منند
دل به تاب منِ خسته خريدار تو بود
مىرود دست به دست آن كه تو را مى خواهد
شور اين مرحله از گرمى بازار تو بود
شعلهاى داشت غم يار در آيينهى اشك
«ياسر» اين شعله پديدار ز گفتار تو بود