20
آشناى دل
دل هيچ جلوهگاهى جز كربلا ندارد
جز كربلا حريمى ياران صفا ندارد
با نى نواى ديگر سر كن به نينوا، چون
غير از نواى غربت اين نى نوا ندارد
بيهوده مىبَريدم بهر شفا به هر كو
جز كربلا دل من دارالشّفا ندارد
احساس غربتم را حسّ كن كه در دو عالم
غير از حسين اى دل جان آشنا ندارد
دل بى ولايت او كمتر ز خشت و سنگ است
جان بى محبّت او هرگز بها ندارد
مهتاب جلوهگاهش جز در حريم او نيست
خورشيد بىنگاهش ره در سما ندارد
بيمار عشق اويم تنهاست او طبيبم
جز تربت شريفش دردم دوا ندارد
با كربلا بگوييد اين نكته از دل من
حتّى نسيم جنّت عطر تو را ندارد