72و ديگر غرضم آن بود كه معلوم شود هرگاه نسخهاى كه مؤلّفش زنده و حاضر و نگهبان او باشد اين طور كنند با او، ديگر با ساير نسخ چه خواهند كرد و به كتابهاى چاپى ديگر چه اعتماد است مگر كتابى كه از مصنّفات مشهورۀ علماء معروفين باشد و به نظر ثقۀ از علماء آن فنّ رسيده و امضا فرموده باشد. روايت شده در حال ثقۀ جليل، فقيه مقدّم در اصحاب ائمّه عليهم السلام يونس بن عبدالرّحمان كه كتابى در اعمال شبانه روز نوشته بود، جناب ابوهاشم جعفرى آن كتاب را به نظر مبارك حضرت عسكرى عليه السلام رسانيد. حضرت تمام آن را مطالعه و تصفّح فرمود، پس از آن فرموده:
«
هذا ديني و دين آبائى كله و هو الحق كله همۀ اين دين من و دين پدران من است و تمامش حقّ است». ملاحظه كن كه ابوهاشم جعفرى با آنكه بر كثرت علم و فقاهت و جلالت و ديانت جناب يونس مطّلع بوده است به همين اكتفا نكرده در عمل كردن از روى كتاب او تا آنكه آن را به نظر مبارك امام خود رسانيده. و نيز روايت شده از بورق شنجانى هراتى كه مردى معروف به صدق و اصلاح و ورع بوده كه در سامره خدمت امام حسن عسكرى عليه السلام رسيده و كتاب يوم وليلۀ شيخ جليل القدر، فضل بن شاذان نيشابورى را به آن حضرت داد و گفت: فدايت شوم مىخواهم در اين كتاب نظر فرمايى و ورق ورق آن را ملاحظه نمايى، حضرت فرمود: «
هذا صحيح ينبغي أن تعمل به اين كتاب صحيح است و شايسته است كه به آن عمل نمايى». الى غير ذلك.
و اين حقير با اينكه مىدانستم مذاق مردم اين زمان و عدم اهتمام ايشان را در امثال اين امور، براى اتمام حجّت سعى و كوشش بسيار كردم كه دعاها و زيارات منقوله در اين كتاب حتّى الإمكان از نسخههاى اصل نقل شود و بر نُسَخ متعدّده عرضه شود و به قدرى كه از عهدۀ برآيم تصحيح آن نمايم تا عامل به آن از روى اطمينان عمل نمايد ان شاء الله به شرط آنكه كاتبين و ناسخين تصرّف در آن ننمايند و خوانندهها اختراع و سليقههاى خود را كنار گذارند. شيخ كلينى رضى الله عنه از عبدالرحيم قصير نقل كرده كه خدمت حضرت صادق عليه السلام رسيد و عرض كرد: فدايت شوم من از پيش خود دعايى اختراع كردهام، حضرت فرمود: «بگذار مرا از اختراع خود» يعنى آن را كنار گذار و براى من نقل مكن، ونگذاشت كه آن دعاى جمع كردۀ خود را نقل كند، و خود