77آسمانها و زمين راه مىيافتند. 1
پيشنهاد ابو طالب
ابو طالب كه خود بزرگ «قريش بود و به سخاوت و شهامت و مناعتِ طبع معروفيت داشت؛ وضع دشوار زندگى برادرزاده، او را وادار نمود كه براى وى شغلى در نظر بگيرد. از اين لحاظ، به برادرزادۀ خود چنين پيشنهاد كرد:
«خديجه» دختر «خويلد»، كه از بازرگانان قريش است؛ دنبال مرد ايمنى مىگردد كه زمام تجارت او را بر عهده بگيرد، و از طرفِ او در كاروانِ بازرگانى «قريش» شركت كند، و مال التجارۀ او را در شام به فروش برساند، چه بهتر، اى محمد خود را به وى معرفى نمائى. 2
مناعت و بلندىِ روح پيامبر صلى الله عليه و آله ، مانع از آن بود كه مستقيماً بدون هيچ سابقه و درخواستى، پيش «خديجه» برود و چنين پيشنهادى كند. از اين لحاظ به عموى خود چنين گفت: شايد خودِ خديجه دنبال من بفرستد، زيرا مىدانست او در ميان مردم به لقب «امين» معروف است. اتفاقاً جريان نيز همينطور شد. وقتى «خديجه» از مذاكرات ابو طالب با پيامبر صلى الله عليه و آله آگاهى پيدا كرد؛ فوراً، كسى را دنبال پيامبر صلى الله عليه و آله فرستاد و گفت: چيزى كه مرا شيفتۀ تو نموده است، همان راستگوئى، امانتدارى و اخلاق پسنديدۀ تو است، و من حاضرم دو برابر آنچه به ديگران مىدادم ،به تو بدهم و دو غلام خود را همراه تو بفرستم كه در تمام مراحل فرمانبردار تو باشند. 3
رسول خدا صلى الله عليه و آله ، جريان را براى عموى خود بيان كرد. وى در پاسخ چنين گفت:
اين پيشآمد وسيلهاى است براى زندگى كه خدا آن را به سوى تو فرستاده