15ذمّى بوده، سپس اظهار اسلام كرده است». 1
به هر روى، ابن كثير اين سخن را از سيفبنعمر نقل مىكند و هيچ دليل درستى بر يهودى بودن وى در دست نيست. سخنان پيشگفته شده نيز در اين باره نادرستاند؛ زيرا به روايات سيفبنعمر نمىتوان اعتماد كرد.
او در روايات خود، عبداللهبنسبأ را مردى يهودى، سياه چهره و از مردم يمن مىخواند كه در اواخر خلافت عثمان، اسلام آورد و در بصره، كوفه، حجاز، شام و مصر مىگشت و مردم را در برابر عثمان مىشوراند، و به خلع وى از خلافت برمىانگيخت و آشكارا از او و فرماندارانش بدگويى مىكرد. او توانست با نيرنگهاى خود، مردم را بفريبد و براى خويش يارانى گرد آورَد و سفيرانش را براى ايجاد فتنهاى كه به قتل عثمان انجاميد، به شهرهاى گوناگون بفرستد. سپس بر اثر خباثتش توانست ميان اصحاب على(ع) رخنه كند و در پوشش اظهار تشيع و پيروى از على و اهلبيت وى(ع) پنهان شود تا خود و پيروانش را از بازخواست دربارۀ قتل عثمان بركنار دارد. وى آشكارا از ابوبكر و عمر بدگويى مىكرد و بر رجعت پيامبر(ع) و اميرمؤمنان علىبنابىطالب(ع) پس از مرگشان، و بر وصايت على(ع) از رسول الله(ص) و « دابّة الارض » 2 بودن او تأكيد مىكرد.
گروهى از راويان گفتهاند كه او دربارۀ على(ع) غلوّ مىكرد و او را خدا