16مىانگاشت و مىپنداشت كه «جزء الهى» در اوست و او در ابرها جاى دارد و رعد صداى اوست! على(ع) در ميان گروهى از يارانش از او خواست كه توبه كند، اما او و يارانش از اين كار سرتافتند و على(ع) آنان را سوزاند و طومارشان را درهم پيچيد.
گفتهاند كه ابن عباس يا كس ديگرى براى عبداللهبنسبأ شفاعت كرد و او توبه كرده و على(ع) وى را رها ساخت و به مدائن تبعيد كرد. وى در آنجا ماند تا اميرمؤمنان(ع) كشته شد. هنگامى كه اين خبر به او رسيد، چنين گفت: «به خدا سوگند اگر مغز او را در هفتادكيسه نزد ما آوريد، هرگز مرگ او را باور نمىكنيم. او نميرد تا اينكه عرب را با عصايش براند».
همچنين در منابع تاريخى يا ديگر منابع هيچ سخنى درباره او يا چيزى از اخبار او يا زمان و مكانِ مرگش، يا چيزى از حوادث مربوط به وفاتش يافت نشده است.
عبداللهبنسبأ و حكايت وى در آثار و گفتار چنين است و تناقضها و اختلافها و نابسامانىها و افزودنىهاى بسيارى در آنها ديده مىشود كه بر اثر اختلافات مذهبى و انگيزهها و تعصّبات پديد آمده و اختلافنظر كسانى را كه درباره شخصيت وى به پژوهش پرداختهاند در پى داشته است. كسانى معتقدند كه شخصيت وى جعلى و ساخته و پرداخته دشمنان شيعه براى سستكردن تشيع و نسبت دادن مذهب شيعيان و پارهاى از عقائد آنان به وى است، اما كسانى براينند كه ابنسبأ، با تأثير فراوان خود در انگيزشِ فتنۀ زمان عثمانبنعفان چهرۀ تاريخ اسلام را دگرگون ساخت.
اين نوشتار، دربارۀ تضارب گفتار اين دو گروه و اختلاف ديدگاههاى