19 گرفته است.
در اينكه عبادت فقط براى خداست و عبادت غيرخدا با توحيد در عبادت منافات دارد، هيچ شك و ترديدى، نه شرعاً و نه عقلاً وجود ندارد؛ ولى هر كار و سخنى به عنوان تعظيم و تكريم غيرخدا و نيز تذلل، خضوع و خشوع در برابر غيرخدا را نمىتوان عبادت در برابر غير خدا به حساب آورد، زيرا بالاترين درجه خشوع و خضوع سجده است و اگر سجده، در برابر غيرخدا باعث شرك و كفر است، خداوند هرگز به ملائكه دستور نمىداد كه در برابر حضرت آدم(ع) سجده كنند و نيز شيطان نبايد به علت سجده نكردن در برابر حضرت آدم(ع) كافر شمرده مىشد و ملعون درگاه الهى قرار مىگرفت، بلكه بنابر معيارهاى وهابيت، بايد از موحدين به شمار مىآمد و فرشتهها به كفر و شرك محكوم مىگرديدند.
از سوى ديگر، اگر سجده از مصاديق عبادت مىبود، سجده حضرت يعقوب(ع) و مادر و برادران حضرت يوسف(ع) در برابر او هيچ توجيهى ندارد، جز اينكه گفته شود، (العياذ بالله)، آنها با اين عملشان مشرك شدهاند. اگر اعتقاد به تقدس غيرخدا و خشوع و تذلل در برابر آن، شرك در عبادت است، پس تمام كسانى كه كعبه را طواف مىكنند و يا به وجوب آن در مراسم حج اعتقاد دارند، به دستور خداوند مشرك شدهاند!
با توجه به اين ادله قرآنى و نيز روايات بىشمار در جواز شفاعت و توسل به غيرخدا براى آمرزش گناهان و با توجه به سيره مسلمانان از صدر اسلام تاكنون، نه تنها دليلى نداريم كه خشوع و خضوع در برابر غير خداوند و نيز شفاعت و توسل و امثال اينها عبادت در پرستش است،