29هدف تير واقع شده و دست راست و دست چپ حضرت ابوالفضل(ع) هر كدام كجا روى زمين افتاده اند و اگر هم چنين نشانه گذارى صورت مىگرفت، چگونه مىتوانست اين نشانه هاى جزئى تا قرن ها باقى بماند و به ما منتقل شود، بدون آن كه در هيچ متن تاريخى يا روايى به آن اشاره شده باشد و توسّط كارشناسان و محقّقان معتبر و مطمئن مورد تصديق واقع شده باشد؟ كدام يك از ما با چه دليلى و با استناد به كدام مدرك اطمينان بخشى مىتوانيم مدّعى شويم، اماكنى كه امروز براى وقايع ياد شده معرّفى مىشوند، واقعاً محلّ دقيق وقوع آنها بوده است؟ 
  البتّه اين جا به دو نكته اساسى بايد توجّه داشت: يكى اين كه تصوّر نشود چنانچه امروز ما اين موارد را با اين وضوح نفى كنيم، فردا ممكن است مردم در اصل ماجراى عاشورا و كربلا؛ امام حسين(ع)؛ اباالفضل(ع)؛ على اكبر(ع) و... ترديد كنند و همه چيز زير سؤال برود. خير، اوّلاً حادثه كربلا ريشه دار تر از آن است كه با نفى چنين پديده هايى متزلزل شود؛ ثانياً اين نوشته هرگز در صدد نيست كه در اصل شهادت على اكبر يا على اصغر يا قطع دستان مبارك قمر بنىهاشم (عليهم السلام) ترديد كند؛ حاشا و كلّا!! چنان كه ترديدى نيز وجود ندارد، در اين كه واقعاً اين جنايات بزرگ در همين فضا و سرزمين تحقّق يافته است. مدّعاى ما فقط اين است كه تعيين مكان خاصّى براى وقوع هر يك از اين جنايات نيازمند دليلى متقن و عقلائى است و چنين دليلى مسلّماً وجود ندارد. 
  گزارش وقايع محرم سال 61 هجرى در كربلا با همه جزئياتش هم در متون تاريخى و هم در متون حديثى و روايى شيعه آمده است. قديم ترين گزارش تاريخى حوادث ياد شده مقتل ابى مخنف است كه يك موّرخ شيعى بوده و همين مقتل منبع گزارش حوداث كربلا در تاريخ معروف طبرى است و ديگر مورّخين تقريباً هرچه دارند، از طبرى گزارش كرده اند. همچنين محدّثين بزرگوارى در طول تاريخ هزار و چند صد ساله گذشتته جزئيات همين حوادث را در معتبر ترين آثار روايى خود بيان كرده اند، از قديمىها مىتوان ابن قولويه را نام برد و پس از وى به ترتيب شيخ صدوق، شيخ مفيد و شيخ طوسى، و بعد از آنها سيد بن طاووس صاحب اثر ماندگار لهوف و به دنبال او مرحوم مجلسى كه با دّقت و وسعت در بحارالانوار (عربى) و حيوة القلوب و جلاء العيون (فارسى) و غير آنها رخداد كربلا را آوردهاند. اين اواخر هم محدّث بزرگ حاج ميرزا حسين نورى طبرسى و شاگردش محدّث قمى صاحب نفس الهموم همين راه را طى كردهاند. اگر همۀ اين آثار فخيم و گران سنگ را زير و رو كنيد، در هيچ يك از آنها اشارهاى به مقام على اكبر و على اصغر نشده و نامى از محل قطع دست ها به ميان نيامده است كه اگر بود به يقين آن ها هم از آوردن گزارش آن دريغ نمىكردند. 
  اين مقامها يقيناً مربوط به همين چند دهۀ اخير است كه با نگاهى خوشبينانه بايد گفت كسى كه از صفاى باطن برخوردار بوده اينها را معرفى كرده و اگر قدرى واقعبينانه قضاوت شود، بايد گفت كه اينگونه پنداشتها ريشه در جهل جاهلان يا غرضورزى مغرضان دارد. 
  
     آثار و پيامدهاى ترويج و تبليغ اماكن غير مستند 
  
  از آثار منفى و وجود تالى فاسد بقاى اين سه چهار مقام غير مستند، جلب توجّه مردم به سوى آنها و سلب توفيق زيارت و محروميّت از درك محضر امام حسين و اباالفضل و على اكبر (عليهم السلام) و ديگر شهداى والا مقام كربلاست و زمانى را كه زائر صرف تردّد بين اين اماكن و تماشاى آنها مىكند، به همان اندازه از تشرّف در صحن و حرم آن بزرگواران و زيارت قبور مطهر آنان محروم مىشود. به طورى كه پيامدهاى منفى و زيانبار ترويج چنين اماكنى را مىتوان بدين شرح برشمرد: 
  1) رسميت دادن به اماكن جعلى در حالى كه آموزههاى دينى بر خلاف آن است؛ 
  2) از بين بردن فرصتهاى ارزشمند زائر؛