111شتافت. پيكرش را نخست در محلۀ كرخ بغداد، داخل منزلش به خاك سپردند و سپس به كربلا انتقال داده، در جوار قبر برادرش سيد رضى، جنب مقبرۀ ابراهيم مجاب، در حرم حسينى دفن كردند.
در سال 942ق. قبر اين عالم بزرگ به دستور بعضى از فرمانروايان روم نبش شد، ناگهان ديدند كه بدن شريفش تازه بوده و حتى آثار حنا در دستها و صورتش نمايان است. 1
شيخ يوسف بحرانى
مرحوم بحرانى در سال 1107 درقريۀ ماخور بحرين به دنيا آمد. مقدمات علوم را نزد پدر بزرگ و پدرش شيخ احمد آموخت. پس از آن، در درس شيخ احمد بلادى شركت كرد. آنگاه به قطيف رفت و در آنجا به مدت دو سال در محضر شيخ حسين ماخورى تهذيب شيخ طوسى را تلمّذ نمود و از آنجا به كرمان و شيراز آمد و از اساتيد اين دو شهر نيز بهرۀ وافى برد و حدود چهارده سال امام جمعۀ شيراز شد.
در غائلۀ نعيم دان خان در سال 1156ق. كه به شيراز حمله كرد و مردم را قتل عام نمود، او به ناچار از شيراز خارج شد و به فسا رفت و در آنجا كتاب معروف خويش «الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهره» يك دورۀ كامل فقه شيعه را به رشتۀ تحقيق و تحرير در آورد.
بحرانى بعدها در حوزۀ كربلا مستقر شد و شاگردان زيادى؛ مانند ملا مهدى نراقى، سيد بحرالعلوم، ميرزاى قمى و صاحب رياض را تعليم و تربيت كرد. وى آثار ارزشمندى را از خود به يادگار گذاشت كه مهمترين آن همين الحدائق بود و او را به «صاحب حدائق» معروف ساخت.
اين دانشمند بزرگ شيعه، نخست تفكّر اخبارى يافت ولى طى مباحثى كه با مرحوم وحيد بهبهانى داشت، اين مسلك را كنار گذاشت و به جمع اصولىها و اجتهاد محوران پيوست.
به دنبال آن، بسيارى از شاگردانش نيز چنين كردند و مرحوم بحرانى با اين حركت تاريخى، تحوّل شگرفى را در ميان عالمان و حوزههاى علمى شيعه به وجود آورد. 2
سرانجام او در 79 سالگى، چهارم ربيع الاول 1186 دار فانى را وداع كرد. وحيد بهبهانى بر