18هر مسافرت ديگر فرق دارد، همچنانكه پايان و فرجامش نيز متفاوت است.
اين پنجمين سفر من است. سال گذشته هم قرار بود كه بيايم ولى مقدّر نشد و در آخرين روز پروازها، ويزاى كاروانى كه بنا بود با آن بيايم امضا نشد. اين بود كه امسال گفتم تا قدم به خاك حجاز نگذارم، مطمئن نمىشوم كه قسمت من، زيارت دوبارۀ خانۀ خدا و حرم رسول «ص» است. حج بيت اللّٰه الحرام، بايد «روزى» انسان باشد و خدا «طلب» كند.
هواپيما از زمين كنده شد. امّا دلها خيلى زودتر از هواپيما از باند ايران به سوى «مهبط وحى» پرواز كرده و فرود آمده بود. فرودگاه دلها، «بيت العتيق» بود و مسجد النبى و بقيع مظلوم.
هوا كمى نامساعد بود و هواپيما لرزشهاى نگرانكنندهاى داشت.
امّا لرزش دلها بيش از هواپيما بود، البته با طوفانى از شور و شوق.
ساعت 3 صبح در فرودگاه جدّه بوديم. امّا سه ساعت طول كشيد تا از ترمينال حجاج و سالن ورودى به محوطۀ زير سقفهاى بلندِ «مدينة الحاج» قدم بگذاريم. باز همان تفتيشهاى هميشگى و معطّل كردنهاى بىمورد و حساسيّت نشان دادن نسبت به برخى كتب دعا و كتابهاى مربوط به حج كه همراه زائرين بود. نوع رفتار، گاهى هم تحقير آميز بود. چارهاى جز پذيرش اين سختيها نبود. هر كسى طاووس خواهد جور هندوستان كشد!
تا آماده شدن اتوبوس جهت عزيمت به مدينه، سه چهار ساعتى