35گروهى از دوستان خود به اين سفر برود، ممكن است گرفتار مأموران يزيد شود.
آن صد و پنجاه نفرى كه از كوفه آمده بودند، در مكّه مىمانند تا هم اعمال حج را انجام دهند و هم به همراه امام حسين عليه السلام به كوفه باز گردند. آنها مىخواهند امام با احترام خاصّى به سوى كوفه برود.
امروز، پانزدهم ماه رمضان است كه مسلم به سوى كوفه مىرود...
او راه مكّه تا كوفه را مدّت بيست روز طى مىكند و روز پنجم شوّال به كوفه مىرسد.
مردم كوفه به استقبال مسلم آمده و گروه گروه با او بيعت مىكنند.
آيا مىدانيد چند نفر با مسلم بيعت كردهاند؟ هجده هزار نفر، چه شرايطى از اين بهتر! 1صبح روز دهم ذى القعده، مسلم قلم در دست مىگيرد. او در اين سى و پنج روز به بررسى اوضاع كوفه پرداخته است و شرايط را براى حضور امام مناسب مىبيند.
مسلم مىداند كه امام حسين عليه السلام ، در مكّه منتظر رسيدن نامۀ اوست و بايد نتيجه بررسى اوضاع كوفه را به امام خبر بدهد. پس نتيجۀ بررسىهاى يك ماهۀ خود را گزارش مىدهد و اين نامه را براى امام مىنويسد: «هجده هزار نفر با من بيعت كردهاند. هنگامى كه نامۀ من به دست شما رسيد، هر چه زودتر به سوى كوفه بشتابيد». 2مسلم، اين نامه را به يكى از ياران خود مىدهد و از او مىخواهد كه هر چه سريعتر اين نامۀ مهمّ را به امام برساند.
فرستادۀ مسلم با شتاب به سوى مكّه مىتازد تا نامه را به موقع به امام برساند. 3
يزيد در قصر خود در شام نشسته و همۀ مشاوران را گرد خود جمع كرده است و به آنها چنين سخن مىگويد: «به راستى، ما براى مقابله با حسين چه كنيم؟ آيا او را در مكّه به قتل برسانيم؟ در مكّه حتى حيوانات هم، در امن و امان هستند. اگر ما حسين را در آن شهر به قتل برسانيم، همۀ دنياى اسلام شورش خواهند كرد. آن وقت ديگر آبرويى براى ما نخواهد ماند».