63شخصى با ابوسعيد خدرى 1 مشورت كرد در آنكه از مدينه بيرون آيد به سبب كثرت عيال و شدت و ضيق آن و عدم طاقتِ صبر بر آن، ابوسعيد خدرى 2 گفت: واى بر تو! من تو را امر نمىكنم بر آن و حديثِ مذكور بر وى خواند.
شخصى نزد ابن عمر آمد در زمان فتنه و گفت: اى ابا عبدالرحمان مىخواهم كه بيرون روم كه زمان بر ما سخت شد [ه است] [11 - آ] آفت: بنشين در جاى خود كه از رسول - صلىاللّٰه عليه و آله و سلم - شنيدم و حديث مذكور بر وى خواند.
صاحب تاريخ مىگويد:
«ظاهر در آن است كه يا در قول او - صلى اللّٰه عليه و آله و سلم - شهيد يا شفيع اويم از براى شك نيست چنان كه عياض گفته، بلكه از براى تقسيم است. شهيدم يعنى گواهم از براى مطيعان و شفيعم از براى عاصيان و مىگويد اين شهادت و شفاعت خاصّه، غير آن شهادت و شفاعت عامّه 3 است و زايد بر آن.»
و در بعضى روايات ديگر به كلمه و او نيز آمده يعنى شهيد و شفيع اويم و در بعضى نسخهها و صبر كند بر گرماى مدينه نيز آمده است.
صاحب تاريخ مىگويد:
«در اين احاديث اشارت است به آنكه موت ساكن مدينه بر اسلام خواهد بود زيرا كه شفاعت مخصوص است به مسلمين.» 4در حقِّ اهلِ مدينه احاديث بسيار مروى شده است از آن جمله بر مذكور اقتصار افتاده و آمده است كه اول كسى كه زمين از وى پاره شود يعنى اول كسى كه از زمين بيرون آيد منم، بعد از من ابوبكر، بعد از او عمر، بعد از آن بيايم به اهل بقيع، پس محشور