64شوند ايشان، پس از آن انتظار كشم براى اهلِ مكّه؛ و در حديثى ديگر آمده است اول كسى را كه شفاعت كنم از اهل 1 امّت خود اهل مدينه است بعد از آن اهل مكه و بعد از آن اهل طايف.
امام احمد به اسناد صحيح روايت كرده كه هر گاه كه رسول - صلىاللّٰه عليه وآله وسلم - به مكّه درمىآمد و مىگفت: اى بار خدايا! نگردان مرگِ مرا به مكّه تا بيرون آرى ما را از پنجاه و به صحّت پيوسته از عُمر كه گفت: اى خدايا! روزى كن مرا شهادت در راه خود و گردان مرگ مرا در بلدۀ رسول خود، و مروى شده كه اين اجل دعاى آن مقتداى اهل هدايت بود و مروى شده كه هر كه را در مدينه باشد اصلى بايد كه به آن تمسّك كند و آن كس را كه اصلى نيست در آن بايد كه براى خود اصلى پيدا كند در آن و هر آينه مىآيد بر مردم زمانى كه مىباشد آن كسى كه [11 - ب] در آن اصل ندارد همچو خارج مُختار 2 به سوى غير آن؛ و در روايتى آمده است كه بايد كه اصلى در مدينه براى خود سازد اگر چه آن يك درخت باشد.
زُهرى مرفوعاً روايت كرده كه در مكّه اتخاذ مكنيد اموال را، بلكه اتخاذ آن كنيد در دار هجرت خود زيرا كه مرد با مال مىخواهد كه باشد. ظاهر در آن است كه مُخاطب به اين كلام مُهاجران بوده باشند كه بر ايشان نبود كه در مكه ساكن شوند والّا فضيلت مكه مقرّر است، مؤيد اين است آنچه ابن عمر روايت كرده مرفوعاً اتخاذ اموال مكنيد از ماوراى روحاء كه مكانى است قريب مدينه و ارتداد مكنيد بر اعقاب خود بعد از هجرت و به زنى ندهيد دختران خود را به طُلقاء 3 اهلِ مكه.
امّا نفى مدينه خبث را، در صحيح بُخارى وارد شده كه به درستى كه مدينه طيبه است نفى مىكند ذنوب را، يعنى پاك مىسازد ساكنش را از گناهان، همچنان كه پاك مىسازد كورۀ آتش، چركينى نقره را و بعضى روايات ديگر آمده كه مدينه مردم بد را نفى مىكند يعنى بيرون مىكند. مُؤيد است اين را قول او - صلى اللّٰه عليه و آله و سلم - در حق اعرابى كه گفت اقاله كن بيعت مرا ايشان ابا نمودند پس او بيرون رفت. مدينه همچو كورۀ آتش