81«لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلاً يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ كَرَّاراً غَيْرَ فَرَّارٍ...» 1«فردا پرچم را به مردى مىسپارم كه خدا و رسول را دوست دارد و آنها نيز او را دوست مىدارند. حمله افكنى كه فرار نكند.»
آنگاه فرمود: على كجاست؟ گفتند دچار درد چشم است. پيامبر در حق ايشان دعا كردند و على را به ميدان نبرد فرستادند. 2آرى، در اين جنگ بود كه «مرحب خيبرى» قهرمان بزرگ يهود به هلاكت رسيد و در قلعه بهدست آن حضرت از جايى كنده شد و قلعهها يكى پس از ديگرى فتح گرديد.
خود اميرالمؤمنين عليه السلام در اين مورد فرمود: «وَ اللّٰهُ مٰا قَلَعْتُ بٰابَ خَيْبَرٍ بِقُوَّةٍ جِسْمٰانِيّة وَ لٰكِنْ بِقُوَّةٌ رَبّانِيّة». 314 . ردّ شمس
دانشمندان شيعه و بسيارى از علماى اهل سنّت اين ماجرا را نقل كردهاند كه در سال هفتم هجرت، هنگام عصر، پيامبر، على عليهما السلام را به دنبال مأموريتى فرستاد و به دنبال آن، نماز عصر حضرت قضا شد. پيامبر دست به دعا برداشت:
«اللَّهُمَّ إِنَّ عَلِيّاً كَانَ فِي طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِكَ فَارْدُدْ عَلَيْهِ الشَّمْسَ». 4«خدايا! او در راه طاعت تو و فرمانبردارى پيغمبرت بوده است. پس خورشيد را براى او باز گردان.»
اسما مىگويد: خورشيد را ديدم كه غروب كرد ولى ديدم كه بار ديگر طلوع نمود. 5