48به آن كه سر حبيب بن مظاهر را مىآورد، صد درهم جايزه افزونتر مىدهند.»
سايه نشينان سياهدل، با حيرت به هم نگاه كرده و در ميان قهقههاى كه از سر غفلت سر مىدهند، مىگويند: «اين يكى از آن دو هم دروغگوتر است.» امّا گذشت روزگار، به زودى ثابت كرد كه آن سه مرد بينا دل و روشن ضمير راست مىگفتند. 1
حماسهاى ديگر
حسين(ع) در برابر خيمهها ايستاده بود كه متوجّه شد پسرك جوانى زره پوشيده و مسلح و آماده به سوى او مىآيد، وقتى كه خوب نزديك شد، قيافۀ معصومانه و كودكانۀ او را شناخت و دانست كه او فرزند جنادۀ بزرگ و شرافتمند است، نگاه پاك و مردانۀ جناده در ديدگان عمرو موج مىزد...
گامهاى عمرو، محكم و با اراده بر پيشانى خاك مىنشست و بدون بيم و هراس با پنجههاى كوچكش قبضۀ شمشير را مىفشرد، در سر تا پاى عمرو شكوه و جلال يك انسان كامل به چشم مىخورد، انسانى كه با همۀ كوچكى، روحى بزرگ و آزاده داشت.