176
فراتر از مدح
ابونواس، از شاعران نامور زمان خود بود. وى در مورد هر موضوعى از طبيعت و شكار و شراب و مانند آن، اشعارى سروده بود، اما در مورد على بن موسى الرضا عليه السلام سكوت اختيار كرده بود.
روزى يكى از ياران ابونواس گفت: اى مرد! تو را چه مىشود، با اين كه در كنار معدن فيض و كرامت هستى، دربارۀ وى اشعارى نمىسرايى؟
ابونواس پاسخ داد: آيا فكر مىكنى به خاطر عدم ارادت به او شعر نمىگويم؟
گفتند: اگر چنين نيست، پس چه دليلى دارى؟
ابونواس گفت: به خدا سوگند، چون شأن و مقامش فراتر از شعر است، دربارۀ او شعر نسرودهام؛ روا نيست كه چون منى، دربارۀ او زبان درازى كند.
يارانش گفتند: اى ابونواس! از سوى ديگر شايسته نيست كه تو دربارۀ هر چيز ناچيزى شعرى سرودهاى؛ ولى دربارۀ بهترين انسانها ساكت ماندهاى! فكر نمىكنى ماندگارى شعرها به خاطر ارزش موضوع شعر باشد؟ آيا نمىخواهى پس از مرگت، اشعارت جاويدان بماند؟
ابونواس كمى به فكر فرو رفت، در دل در برابر اين منطق قوى تسليم شد، سر برداشت و رو به يارانش كرد و گفت: اى همراهان، خدا خيرتان دهد، امروز مرا به راهى