144حال كه شاهدى براى اثبات مدّعاى خود ندارى، حاضرى به خداوند سوگند بخورى؟
آن مرد گفت: آرى! سپس در برابر ديدگان همۀ حاضران، به خداوند سوگند خورد كه همۀ گفتههايش درست است!
امام عليه السلام رو به منصور كرد و گفت: او بايد آن گونه كه من مىگويم سوگند ياد كند. با ديدن اخلاص و طمأنينۀ امام، اضطراب و نگرانى در چهرۀ مرد نمايان شد و هر چه از او خواستند اين چنين قسم بخورد، زير بار نمىرفت، تا اين كه منصور با عصبانيت زياد به او فرمان داد تا همانگونه كه امام عليه السلام مىگويد، سوگند ياد كند.
آن مرد هم ناگزير پذيرفت. سپس امام عليه السلام رو به مرد كرد و گفت: بگو:
«اگر آنچه دربارۀ جعفر بن محمد صادق گفتم درست نباشد، از ذمّۀ حول و قوّت خدا بيرون و به حول و قوت خود پناه بردهام»؛
مرد هم اينگونه سوگند ياد كرد. اطرافيان، با التهاب و اضطراب، منتظر پايان كار بودند. هنوز آخرين كلام مرد به درستى از زبانش جارى نشده بود كه ناگهان حالى خاص به او دست داد و جان خويش را براى دستيابى به متاع و جايزهاى ناچيز از سوى منصور، از دست داد!
منصور كه از ديدن اين صحنه غافلگير شد، فقط به اطرافيانش نگريست. همۀ آنان به قداست و كرامت امام پى برده و در قلب خود، امام را تحسين مىكردند و اين،