12يزيد بن معاويه كه سرمست از پيروزى ظاهرى خود در جنگ كربلا است، بر زينب نهيب مىزند كه «پدر و برادر تو از دين خارج شدند!» اما زينب كه گويا هيچ داغ نديده است آنچنان غرّاء و فصيح سخن مىراند و آنچنان باشهامت خطبه مىگويد كه خطابه و سخنورى على و شهامت او در دلها زنده مىشود:
«... اگرچه مصائب روزگار با من چنين كرد كه با تو سخن گويم، اما من ارزش تو را ناچيز مىدانم... جاى بسى شگفتى است كه حزب خدا به دست حزب شيطان كشته شوند، و خون ما از پنجههاى شما بچكد، پارههاى گوشت بدن ما از دهان شما بيرون بيفتد و آن بدنهاى پاك و مطهر را گرگهاى وحشى بيابان دريابند و گذرگاه دام و ددان قرار گيرند...!»
زينب در سايۀ معرفت برگرفته از تربيت در بيت وحى، به اين دانش رسيده است كه، آنچه توانست امام حسين(ع) را بكشد، يزيد نبود، بلكه فرهنگى بود كه سردمدارش در آن زمان، يزيد بود. امام حسين(ع) هم يك نفر نبود كه به دست يزيد كشته شد؛ بلكه سردمدار فرهنگ مقابله با پوچى و باطل در آن زمان بود. فرهنگى كه از سقيفه آغاز شد و سرانجام كارش به قتل امام حسين(ع) كشيده شد. بنابراين نه فقط قافله سالارى كاروان اسراى كربلا را به دوش كشيده است كه او سفير و پيامرسان نهضت حسينى است به تمامى نقاط كشور اسلامى و مردم مسلمان نام!
آرى! اگر زينب نبود، كربلا در كربلا مىماند و نهضت حسينى آن