34سال تمام با آن دولت عليّه جنگيدند؛ به حدى كه طلايع قشونشان تا شش فرسخى مركز دولتى رسيدند. پس از قوت و شوكت مبارزان مجاهد اسلامى و همّت كلمۀ اسلام يك دفعه به قهقرا برگشتند و بى اختيار روى به انهزام و فرار نهادند و در وقت رجعت ايشان دولت عثمانى چنان تاخت و فشارى بر ايشان آورد كه تا پاى تخت هر يك عنان باز نكشيد؛ ولى افسوس كه مدت چهل و هشت ساعت نجومى بيشتر در چنان شهرى توقف ما ممكن نشد. همين قدر شد كه مناط هاى روسى را كه در قزوين خريده بوديم در آنجا از قرار هر صد مناط به يازده ليره و نيم تبديل به ليرۀ عثمانى نموديم و اين يك دستگاه ساعت سكسوف با يك عدد قطب معتبر و دو دست لباس احرام از چلوار كه عرض آن دو ذرع و يك شبر تمام بود، از قرار زرعى سه قران تهيه نموديم. بعد از بليت كشتى روسى از اسلامبول به بيروت از قرار هر نفرى سه ليره مأخوذ شد.
[20] پس در اوّل زوال ظهر روز يك شنبه 26 شوال براى ورود به كشتى در قايق دولتى از قرار هر نفرى نيم مجيدى كرايه قرار گرفتيم و قايق حركت كرد. از آن [جا] كه بارگاه كشتى روسى تا يك فرسخ از ساحل دور بود قايقچىها براى آن كه كرجى را به سهولت و تندى به توسط بادبان ببرند خواستند پرده بادبان را راست نمايند. ديدند قايق آرام نمىماند. لذا قايق را به يكى از پلهاى كنار ساحل رساندند، ريسمان آن را خواستند به يكى از پايههاى پل ببندند تا كرجى لحظهاى بماند. بادبان راست شود....
رسيد به حيدر پاشا كه آن طرف دريا بود. تماشاها نموديم. از