22راه افتاد. چيزى از مغرب گذشته، رسيد محاذات شهر لنكران. فوراً لنگر انداخت. بلاتأمل قايقهاى ميوه و ملزومات از شهر وارد كشتى شد، اما به بهاى جان مىفروختند. تا يكى دو ساعت از شب كشتى متوقف بود. در اين مدت قليله به قدرى از لنكران جمعيت زنانه و مردانه وارد كشتى شد كه تمام طبقات و صفحات كشتى را پر نمودند، به طورى كه به كشتى جاى خالى نماند.
[بادكوبه]
بعد از حركت از لنكران، با كمال سرعت سه ساعت از روز يكشنبه دوازدهم شوال گذشته بود كه به شهر بادكوبه رسيديم. بعد از خروج از كشتى به اصرار يكى دو نفر از دلالهاى كهنه مسلمانِ تازه كافرِ ايرانى الأصل كه در خوش ذاتى معروفاند در ميهمانخانۀ علىاف نام، مسكن نموديم. اگرچه جاى مخروبه و بسيار بد آب و هوا بود، اما به مقتضاى قانون آزادى راحت شديم.
چند ساعتى، در كمال فراغت، رفع خستگى نموديم. بعد از صرف غذا و شرب چاى آن وقت به سياحت شهر پرداختيم. چه شهر و چه بناهاى مستحكم عاليه و عجيبه اَلَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهٰا فِي الْبِلاٰدِ به نظر ما خرابه نشينان كه غير از مخروبۀ ايران جايى را نديده بوديم، جلوه نمود. تفصيل اوضاع خيابانهاى شهر و بناهاى غريبه و عجيبه تا ديده نشود به تحرير وتوصيف درست در نمىآيد. سيما باغ معروف كمورنات كه عبارت از بوستان حكومتى شهر باشد. به چه نظافت و ترتيب باغچهها گرفته، درختها از همه نوع نشانده [9 ] و چند درجه