23به مراتب جاهاى تفرّج ساخته، نزهتگاه وضيع و شريف و بىمزاحمت، محل فحشاى كافر و مسلمان. هزاران حيف و صد افسوس كه چنان شهر عظيمى كه لااقل داراى يك كرور نفوس اسلامى هست، آثار اسلام و شعار مسلمانى ابداً در وى به هيچ قسم ديده نگرديد، بلكه بسيار بسيار محلّ تعجب است با ارتكاب آن همه فواحش علنى كه در يك شبانه روز مدت وقوف ما در آن شهر مشاهده گرديد كه ابداً معارض و جلوگيرى براى احدى نبود، چگونه آن شهر تاكنون برپا مانده است. خداوند تعالى به حق خمسۀ النجباء ساير مجاورين اهالى اسلامى را از شرّ اين همسايۀ رجس پليد خبيث كه معروف به خرس شمالى است، محفوظ بدارد.
[در راه باطوم]
بالجمله، روز دوشنبه سيزدهم شوال، از قرار هر نفرى هفت مناط و نيم كرايه از بادكوبه تا به شهر باطون [كذا \ باطوم] كه تخميناً شصت منزل راه است، در ماشين خط آهن قرار گرفتيم. وقت عصرى بود كه به راه افتاده وضع رفتار و وسعت اتاقهاى ماشين و سرعت سير آن را تا كسى ننشيند باور نمىكند. معاينه به مانند متخيلات قوۀ ذهنيه هست كه استقرارى ندارد. سرعت رفتارش تا به آن درجه بود كه شمردن ميلهاى خط تلگراف و امتياز نباتات اطراف جاده را مهلت نمىداد تا به شدتى كه بعد از وقوف در شصت - هفتاد استانسون دولتى كه عبارت از ميهمانخانه باشد، بر حسب قانون موضوع از دولت كه مىشود گفت پنج - شش ساعت مدت مكثش سربهم رفته مىشد، مع