24هذا در مدت سى ساعت نجومى در كمال راحت ما را به شهر باطون رساند. اما بعد از حركت از بادكوبه، از آنجاييكه چنان مركب سريع السير مشهود ماها نشده بود، از دريچههاى ماشين با امعان نظر چه سياحت ها و تماشاها در يمين و يسار خيابان نموديم. از بادكوبه تا قرب ده منزل مسافت غير از كبير [كوير] و سراب [10] و وادى لم يزرع ديده نشد تا آن كه پانزده منزل مانده بو بود به شهر تفليس، كمكم آبهاى جارى و اراضى با خضرت و نظارت پيدا شد كه هر قدر جلوتر مىرفتيم صفاى اراضى به واسطۀ رودها و آبهاى جارى روى به ازدياد كه تماماً معموره و همه جور كشت و زرع از صيفى و شتوى كه به وصف نمىآيد، مشاهده مىشد و از چيزهاى شنيدنى آن، كه قرب ده - پانزده منزل راه لولۀ آهن مجراى آب شيرين ديده شد كه دولت روس به چندين كرور تومان خرج آب جارى را از آن مجرى به ييلاقات بادكوبه به باغات دولتى وارد كرده بود.
[تفليس]
بارى، فصل بهار، روز سه شنبه، چهاردهم شوال بود كه رسيديم به مهمانخانۀ شهر تفليس كه در عظمت و نظافت و ظرافت و معموريت، مىشد كه اوّل شهرِ روس گفت كه بادكوبه با آن توصيفات سابقه، نسبت به وى مثل قصبه محسوب مىشد. در تعريفش اين بس كه يك رود معظم از وسط شهر مىگذرد؛ بهطورى كه روى رودخانه غالباً ساختمان كرده و بناهاى مستحكم احداث شده و شعبات وافره از آن رود منشعب به تمام نقاط آن اراضى و مضافات برده،