27يك داستان تاريخى را ترسيم مىكند كه از سير عبوديت بنده به سوى خدا سخن مىگويد و آداب سير و سلوك، طلب و حضور و راه و رسم محبّت و شيدايى و اخلاص را مىآموزد و هر اندازه در راز اين اعمال و مناسك تأمل كنيم، جلوه و جمال اين حقايق بيشتر متبلور مىگردد» 1و تو اى زائر خانۀ خدا توجه داشته باش كه قدم جاى قدم ابراهيم خليل اللّٰه و خاندانش نهادهاى و به راهى كه آنان رفتند ره مىسپارى و جرعه نوش زلال زمزم آن عشقى هستى كه اسماعيل ذبيح اللّٰه بدان خاطر به قربانگاه رفت و آن پدر و پسر از آن آزمايش بزرگ و «بلاى عظم» سر بلند به در آمدند. بنابراين، عظمت صاحبخانه را به يادآور، و ادب حضور نگهدار و ديده از زمزم اشگ و شوق لبريز گردان؛ چرا كه:
طواف كعبۀ عشق از كسى درست آيد
كه ديده زمزم او گشت و دل مقام خليل 2
حج هجرت است، هجرت از «خلق الى الحقّ»؛ يعنى خلق و دنيا را پشت سر افكندن. خانه، خانواده، زن و فرزند، مال و منال، عنوان و مقام و ديگر تعلقات را رها كردن. و عجب و كبر و خودبينى و خودنمايى و توان جسمانى و روح و زاد و راحله را زير پا نهادن و خليلوار از زن و فرزند و ديار و يار و جان و مال بريدن و چون اسماعيل پاى در كوير انقطاع ساييدن تا از زمزم عشق سيراب شدن و چون هاجر آسيمه سر و برهنه پاى در سنگلاخ حيرت و انقطاع از اين سو بدان سوى بىقرار و اشگبار دويدن و به خدا پناه بردن تا درخشيدن بارقه اميد را ديدن و فيض رحمانى را در