36آنها در اول روز كافر بودند و در آخر روز شهيد شدند و به بهشت داخل گرديدند. حزقيل نيز، به همراه ساحران مصلوب و كشته شد.
همسر حزقيل، كه به موسى(ع) ايمان آورد، آرايشگر دختر فرعون بود. هنگامى كه اين آرايشگر، شانه را در دست گرفت و خواست كار خود را آغاز كند گفت: «بسم الله»، دختر فرعون گفت: «پدرم را مىگويى». آرايشگر گفت: «نه كسى را مىگويم كه خداى من و خداى تو و خداى پدرت است». دختر آنچه شنيده بود را به پدرش خبر داد. فرعون آرايشگر را خواست و گفت: «خدايت كيست؟» گفت: «خداى من و خداى تو الله است».
فرعون دستور داد تا تنورى بيفروزند تا او و فرزندانش را عذاب كند. طبق دستور او ابتدا كودكانش را يكىيكى در تنور انداختند. نوبت به كوچكترين فرزند كه شيرخواره بود رسيد. آرايشگر خواست از ايمانش بازگردد. كودك در گهواره شروع به صحبت كرد و گفت: «صبر كن اى مادرم! چرا كه تو بر حقى». زن از ايمانش برنگشت و فرعون او و كودكش را در تنور انداخت.
آسيه همسر فرعون نيز، پنهانى به موسى(ع) ايمان آورده بود، ولى ايمانش را آشكار نمىكرد. هنگامى كه زن آرايشگر مرد، ملايك را ديد كه روح او را به آسمانها مىبرند، بدينوسيله بصيرت واقعى چشم دل آسيه را روشن كرد و ايمانش قوىتر شد. وقتى فرعون به سوى آسيه آمد و گفت كه چگونه آرايشگر را به قتل رسانيده است، آسيه به