92شانهها و پشت شتر را به من بده. آن مرد عقيلى گفت: پس چه چيزى از شتر سربريده را براى كسى كه مىخواهم، بفرستم؟ گفت: رانهايش را. مىگويد: مردم و قريشىهايى كه حاضر بودند، از آن مرد حمايت كردند و به [ ابوغبشان] گفتند: اول فقط سر و گردن را مىخواستى، حالا ديگر به رانها هم رسيدهاى! گفت: من فقط به اين قيمت در اين ديار مىمانم. و وقتى نپذيرفتند، گفت: چه كسى سهم مرا از كعبه به بهاى رساندن من به يمن و يا به قيمت يك مشك شراب خريدارى مىكند؟ چنين شد كه قصى سهم او را خريدارى كرد و ابوغبشان به يمن رفت و مردم به عنوان ضرب المثل مىگفتند: «زيانبارتر از معاملۀ ابوغبشان».
واقدى مىگويد: من ديدهام كه بزرگان خزاعه منكر اين داستان هستند. فاكهى به نقل از زبير بن بكار خبرى به اين مضمون دارد كه قصى كليد كعبه را در طائف از ابوغبشان خريدارى كرد كه با خبر قبلى منافات دارد، زيرا حكايت از خريد كليدها [ ى كعبه] از سوى قصى در مكه دارد. در فصلهاى بعد و در اخبار مربوط به قصى به اين خبر اشاره خواهيم كرد همچنان كه در اخبار وى، به درگيرىها و جنگهاى ميان او و خزاعه و نيز ولايت مكه و پردهدارى كعبه از سوى وى پس از خزاعه و سكونت خزاعه با وى در مكه تا پيدايش اسلام، اشاره خواهد شد.
ابنعبدالبر در كتابى كه دربارۀ انساب نوشته، مطالبى در فضيلت خزاعه ذكر كرده و پس از ذكر نسب ايشان، در مطلبى تحت عنوان «سكونت خزاعه در حرم و همسايگى آنها با قريش» به نقل از ابنعباس مىگويد:
قرآن به زبان خاندان دو كعب نازل شد؛ كعب بن لؤى و كعب بن عمرو بن لحىّ، به دليل اين كه خانههاى ايشان يكى بود و خزاعه را نيز از همپيمانان رسول خدا صلى الله عليه و آله مىگفتند، زيرا آنان همپيمان بنىهاشم بودند و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در سال حديبيه و زمانى كه مشركان مكه با او درگير شده بودند، آنان را به سوى خود جلب كرد و قريش، بنىبكر بن عبد مناة بن كنانه را به سوى خود جلب كرد. به همين سبب، ميان خزاعه و بنىبكر جنگى درگرفت و مشركان قريش از همپيمانان خود، يعنى بنىبكر كمك گرفتند و بدين ترتيب