81مسير حركت اوس و خزرج به مدينه و غسّان به شام را بيان مىكند:
فما هبطنا بطن مرٍّ تخزّعت
خزاعة منّا فى حلول كراكر
حموا كل وادٍ فى تهامة واحتموا
وى در ادامه، بقيه اين اشعار را كه شامل نه بيت است و در بردارندۀ مطالبى در ستايش از انصار و غسّان مىباشد، ذكر كرده است.
توليت خزاعه بر مكه در زمان جاهليت
فاكهى مىگويد: ابنابىسلمه و ابناسحاق در حديث خود آوردهاند: كارها همچنان در اختيار جرهمىها و غبشان و بكر بود تا اين كه با هم درگير شدند و بكر و غبشان بر ايشان پيروز گشتند و آنان را از آن جا بيرون كردند و از مكه به اطراف، تبعيد نمودند و توليت كعبه و مكه را در اختيار گرفتند.
زبير و ديگر مورخين دربارۀ علت ولايت خزاعه بر كعبه مطالبى مغاير با گفتۀ ابناسحاق دارند و آن اين كه زنى از خزاعه به نام قدامه با مردى از خاندان اياد بن نزار ازدواج كرده بود. هنگامى كه آنها در زمان خارج شدن از مكه و رفتن به عراق، حجرالاسود را - كه نمىتوانستند با خود حمل كنند - به خاك سپردند، آن زن اين صحنه را ديده بود. همچنان كه پيش از اين گفته شد، آنان حجرالاسود را بر هر مركبى سوار مىكردند، از رفتن باز مىماند. در پى چنين رويدادى، مضرىها حجرالاسود را دفن كردند و اين امر بر آنان گران آمد و آن زن به اين موضوع پى برد و به قوم خود دستور داد كه از مضرىها پيمان گيرند كه پردهدارى كعبه را به ايشان دهند تا در ازاى آن، محل دفن حجرالاسود را نشان دهد. آنها چنين كردند و مضرىها نيز موافقت كردند و زن محل حجرالاسود را نشان داد و حجر را از پاى درختى كه زير آن دفن شده بود، بيرون آوردند