79شايسته ديديم كه مطالب او را در اين جا نقل كنيم.
و اما استدلال ابنحزم دربارۀ انتساب خزاعهاىها به مضر مبتنى بر حديث ابوهريره است كه از پيامبر صلى الله عليه و آله چنين نقل كرده است: «عمرو بن عامر بن لحى را [ در خواب] ديدم كه از موى سرش در آتش كشيده مىشد و او نخستين كسى بود كه حيوان كار كرده را با زدن علامتى بر آن، آزاد مىكرد.» 1 همچنين در حديث ديگرى نقل كرده كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
«عمرو بن لحى بن قمعة بن خندف پدر خزاعهاىها بود.» ابنحزم مىگويد: اين با خبر قبلى، تعارضى ندارد، زيرا گاه كسى را با پدربزرگ هم نسبت مىدهند، همچنان كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است: «من پيامبرم و دروغى در كار نيست، منم فرزند عبدالمطلب.» از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: «و عمرو بن لحى بن قمعة بن خندف پدر خاندان كعب را ديدم كه از موها در آتش كشيده مىشود.» و همچنين ابوهريره در حديث ديگرى مىگويد: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: جهنم از جلوى چشمانم گذرانده شد در آن جا عمرو بن لحى بن قمعة بن خندف را ديدم كه از موها در آتش كشيده مىشد و او نخستين كسى است كه دين ابراهيم عليه السلام را تغيير داد و شبيهترين كس به او كه تاكنون ديدهام، اكثم بن ابىجون است. اكثم پرسيد: آيا شباهت من به او زيانم مىرساند، اى رسول خدا؟ حضرت صلى الله عليه و آله فرمود: «نه، زيرا او كافر بود ولى تو مسلمان هستى.» همچنين سلمة بن اكوع در حديثى مىگويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله بر قوم اسلم گذر كرد كه در بازار با هم نزاع مىكردند. حضرت به آنان فرمود: اى بنىاسماعيل! تيراندازى كنيد كه پدر شما تيرانداز [ ماهرى] بود. همه اين احاديث در صحيحين آمده است و ابنحزم حديث اول و دوم و پنجم را از صحيح بخارى و حديث سوم را با سند خود از صحيح مسلم و حديث چهارم را از طريق دار قطنى از محاملى، آورده است. ابنحزم پس از ذكر احاديث مذكور، مىگويد: و اما حديث اول و سوم و چهارم كه كاملاً صحيح و قابل اعتمادند و حديث سوم هم كه نكاتى در آن يافت مىشود، ولى با اين حال در اين احاديث دليل