49خاندان اياد متولّى كعبه گرديد و اين مقام به مردى از ايشان واگذار شد كه به او «وكيع بن سلمة بن زهير بن اياد» مىگفتند. او در پايين مكه در جايى كه امروزه بازار گندمفروشان است، بنايى براى خود ساخت و كنيزكى بنام «حَزْوَرَه» در آن قرار داد كه به همين مناسبت آنجا «حزورة مكه» نام گرفت. براى آن بنا، پلههايى ساخت و از آن بالا مىرفت و ادعا مىكرد كه با خداوند متعال به راز و نياز مىپردازد و از خير و نيكى بسيار سخن مىگفت و آوازهاش همهجا پيچيده بود و علماى عرب نيز دربارهاش بسيار سخن گفتهاند؛ ازجمله دربارۀ وى گفتهاند كه او يكى از صدّيقان بود و پيشگويى هم مىكرد و سخنان نيكو مىگفت و خوشسخن هم بود و مىگفت: خدايتان مىگويد كار نيك را پاداش مىدهد و كار زشت را عقاب. و مىگفت: تمام زمينيان، برده و بندۀ آسمانىها هستند. جُرهُمىها هلاك شدند و ايادىها از بين رفتند. عاقبتِ فساد همين است. وزمانى كه بر بستر مرگ افتاد، همۀ ايادىها را گرد آورد و به آنها گفت: وصيت مرا گوش كنيد، فقط دو جمله مىگويم هركه خواست پندگيرد و هركه خواست ملال؛ «از خردمندان پيروى كنيد» و «هركس كه به دنبال فريبكارى بود، از خود برانيد»، هر گوسفندى را [ سرانجام] از پاهايش آويزان مىكنند [ مى كشند] و اين جمله را نخستين بار هم او بر زبان آورد و ضربالمثل شد. پس از آن وكيع مُرد و بر قلّه كوهها، شيون و ناله عزاداران برخاست. بشر ابن حجر گفت:
ونحن إياد عباد الإلٰه
زنى از سوگوارانش بر كوه ابوقبيس رفت و گفت:
ألاٰ هلك الوكيع أخو إيادٍ
پس از خاندان اياد، نوبت به خاندان مُضر رسيد و نخستين كس از ايشان «عدوان» و