73و بنا به روايتى كه در صحيح بخارى آمده، كارگزارِ عُمَر، براى وى خانهاى خريد تا آن را زندان قرار دهد؛ زيرا در كتاب خود، بابى را : «باب كاروانسراها و زندانهاى واقع در مسجدالحرام» ناميده است. «نافع بن عبد الحارث» نيز خانهاى از صفوان بن اميه براى ساخت زندان، خريدارى كرد، به اين شرط كه عُمَر راضى باشد و (به روايت اصيلى و ابوذر) او راضى شد و قابسى روايت كرده كه اين معامله مشروط به رضايت عُمَر بود، كه اگر راضى باشد، فروش درست است و اگر راضى نباشد، بايد مبلغ چهارصد درهم - و در روايت ابوذر چهار دينار - به صفوان پرداخت شود.
اين روايت را به نقل از بزرگان، از تاريخ ازرقى آوردم، زيرا با آنچه در صحيح بخارى آمده، تفاوت دارد، چرا كه ازرقى مىگويد:
جدّم نقل كرده است كه ابنعيينه به نقل از عمرو بن دينار از عبدالرحمانبن فروخ نقل كرده كه نافع بن عبدالحارث از صفوان بن اميّه زندان را، كه پيش از آن، خانۀ «اموائل» بود، براى عمربن خطّاب به مبلغ چهار هزار درهم خريدارى كرد، به اين شرط كه اگر عمر راضى بود، معامله براى او باشد و اگر راضى نبود، چهار صد (درهم) به صفوان پرداخت شود. 1نافع بن عبدالحارث، همان (خزائى) كارگزار عمربن خطاب بر مكه و بنا به گفتۀ «ابنعبدالبرّ» 2 يكى از بزرگان و فضلاى صحابه است و شكى ندارد كه آنچه را انجام داده، مورد رضايت عمر واقع مىشود و اجازۀ او را در پى دارد. از طرفى، چنانچه عمر و ديگران يقين داشتند كه پيامبر صلى الله عليه و آله معتقد به تسليم شدن اهل مكه در برابر مسلمانان بود، هرگز چنين كارى نمىكردند و جداً بعيد است كه پيامبر صلى الله عليه و آله چنين كرده باشد و از ايشان و ديگر علماى صحابه، پنهان مانده باشد و اگر آن حضرت عملكرد يكى از ايشان را مذمت مىكرد، مطمئناً ديگران با خبر مىشدند و اگر به خلاف بودن روش علما يقين داشتند، هرگز در مذمت ايشان لب فرو نمىبستند.