345از يك سو شمار ساكنان شهرها بالا رفت و از ديگر سو سطح زندگى آنها در اثر ازدياد ثروت به مقدار هولناكى ارتقاء يافت.اين امر سبب شد كه به انواع خوردنيهاى اشرافى چون سبزيجات و ميوهها و البسه و عطرها نياز بيشتر حاصل شود.
پس،واردات از بلاد خارج فزونى گرفت.دولت اسلامى از مصر گندم وارد كرد و در بندر جار به انبارها فرستاد تا به كسانى كه نامشان در ديوان عطا ثبت شده و بيشتر آنها هم از مردم مدينه بودند،تقسيم كند.
گفتيم كه بسيارى از اين خوردنيها را صاحبان آن مصرف نمىكردند بلكه به كسانى كه نامشان در ديوان نبود مىفروختند.حجاز جز از مصر،از شام و يمامه هم گندم وارد مىكرد.
بالا رفتن تقاضا براى توليدات كشاورزى سبب شد كه در وضع زراعت تحولى پديد آيد و كشاورزان محصولات تازهاى توليد كنند.در اخبار قرن دوم آمده است كه مزارع موز و انار و هلو در مناطق حجاز روى به فزونى نهاد.در كتب فقه و حديث صورت درازى از توليدات كشاورزى از انواع حبوبات و سبزيجات و روغن حيوانى و روغنهاى ديگر و عطرها و ميوهها آمده است.ترديدى نيست كه اغلب آنها در اين قرنى كه بايد آن را قرن رفاه ناميد،وارد حجاز مىشدهاند.
به نظر مىرسد تحولى كه در كشاورزى حجاز حاصل شد،از طريق عجمانى بود كه به حجاز آمده بودند و شمار كثيرى از آنها را به كارهاى زراعتى گماشته بودند.بعضى اشارات هست كه چشمۀ يحنّس را يكى از عجمان براى على-ع-برآورد به نام يحنّس كه شايد ژوهانس بوده است و چشمه ابو نيزر را يكى از حبشيان.در خليج بنات نائله از مزارع عثمان سه هزار تن از اسيران عجم كار مىكردند.وكيل معاويه بر صوافى در مدينه،ابن مينا نام داشت كه معلوم است نامى عجمى است؛شايد از شام يا از مصر.مسلما براى آبيارى و كشتن مردمى از عجمها به كار مشغول بودند.استخدام ايشان سبب شد كه شيوههاى زراعتشان كه در حجاز معمول نبود،معمول گردد.اما نظام كارگرى و رابطه ميان كارگر كشاورزى و صاحب زمين،موضوعى است كه بايد براى آن عنوان خاص قرار داد؛زيرا در كتب فقه و حديث و لغت در اين باب مطالب بسيار آمده است.به نظر مىرسد مالكان كوچك خود شخصا روى زمينشان كار مىكردهاند ولى مالكان بزرگ براى كار در مزارع خود كارگر استخدام مىكردهاند.
اين كارگران يا به صورت مزدورى كار مىكردهاند يا به صورت موأجره و مزارعه و مزابنه و