344آنسان كه اراضى بنى نضير گرديد.
در منابع،نام تعدادى نه چندان كم،از اقطاعات كه رسول خدا-ص-در داخل مدينه و در حجاز و باقى اطراف جزيره به ديگران واگذار كرده بود آمده است.مسلم است كه او در مدينه بسيارى از اراضى را براى ساختن خانههاى مسكونى و يا زراعت به اشخاص داد.غالب اين اراضى باير و بدون مالك بودند يا چندان اهميتى نداشتهاند و همين امر سبب شد كه هيچگونه مشكلى ايجاد نشود.بيشتر اين اراضى باير يا از اراضى يهود و در جانب غربى شهر بودهاند.اراضى اين منطقه از شهر باير بودند به نظر مىرسد كه واگذارى اين اراضى به در خواست اشخاص بوده است.حضرت رسول هم به مسأله ملكيت اهميت چندانى نمىدادهاند؛ بويژه آنكه آن اراضى هم نه داراى ساكنينى بوده و نه مستقل بودهاند.
اما در خارج مدينه؛صورت بلندى در دست داريم از اقطاعاتى كه به اشخاص مرحمت فرمودهاند.همۀ آنها را حميد اللّه خان در كتاب خود موسوم به«الوثائق السياسيه»آورده است.
متأسفانه از منابع موجود برنمىآيد كه كيفيت اين اراضى چه بوده و مالك سابق آنها چه كسانى بوده و رابطۀ اقطاع دهنده و ملاكين و متصرفين سابق چگونه بوده است.بلكه گاهى اوقات مساحت آنها را هم ننوشتهاند.ممكن است بعضى از اسناد متعلق به اقطاعات مجعول باشد ولى همۀ آنها چنين نيستند.به نظر مىرسد كه همۀ اين اراضى را رسول خدا-ص-بنا به درخواست اقطاع گيرنده به آنها واگذار كرده باشد بدون آنكه شكل ملكيت قانونى را در آنها چندان اهميتى بوده است و نيز آن اراضى زراعتى نبودهاند.البته غير از ينبع كه اقطاع گيرنده آن را به مبلغ سى هزار درهم خريده است و عقيق كه اهميت آن از زمان عمر آشكار شد؛زيرا عمر در شرط اقطاع آن مقرر داشت كه اولا:از زمين حاصل به دست آورد ثانيا:پيش از سه سال حق تحجير نخواهد داشت.
اقطاع پيامبر بر انديشه ملكيت فردى قائم بود و حتى بعد از آن هم كه عمر استثمار را شرط اقطاع نمود،از عوامل تكوين مالكيتهاى فردى بود.
از آغاز قرن اول هجرى در حجاز،تطورات مهمى رخ داد.فتح اسلامى،هجرت شمار بسيارى از افراد برخى عشاير را به شهرهايى كه مسلمانان فتح كرده بودند در پى داشت.
همچنين شمار كمى از عجمان هم به حجاز آمدند كه البته با شمار مهاجرين عرب قابل مقايسه نبود.از سوى ديگر اين عجمان در يك جاى مدت زيادى اقامت نمىكردند.