335
كيلها
چنان برمىآيد كه تعداد رزقى كه به ميان مردم تقسيم مىشد ثابت نبود،بلكه نه چندان كم دستخوش تغيير و تبديل مىشد.اين تغييرات و تبديلات بيشتر به سبب يكدست و يكسان نبودن كيلها بود.
جاحظ مىگويد:گاه اميران براى تحبيب خود در نزد رعايا،بر مقدار كيلها مىافزودند.
اين امر سبب شد كه كيلهايى به مقادير مختلف رواج يابد،چون:زيادى و فالج و خالدى.
در حجاز،در قرون اوليۀ اسلام كيلها يكسان نبود.در عراق نيز چنين بود.فقها و روات از ابتداى قرن دوم هجرى،به برخى تغييراتى كه در كيلها پديد آمده بود اشاره كردهاند؛زيرا كيلها را در امور شرعى،چون اندازهگيرى آب كرّ و زكات فطره و نصاب زكات اهميت بسيار بود.
ابن سعد گويد:مروان بن حكم زمانى كه حكومت مدينه را بر عهده داشت،در زمان خلافت معاويه،همۀ صاعها را جمع كرد و آنها را با هم سنجيد تا عادلانهترين آنها را برگزيند.
و چون صاع متعادل را به دست آورد،فرمان داد تا بر طبق آن بپيمايند و آن را صاع مروان ناميدند.البته اين صاع صاع مروان نيست،بلكه صاع رسول الله-ص-است تا مروان در اين سنجش آن را كه اعدل صاعها بود پيدا كرد. 1
شافعى گويد كه معاويه چون به مدينه آمد،و اين زمانى بود كه به خلافت نشسته بود، مقرر كرد كه كيلها را اندازهگيرى كنند و گفت مىبينم كه دو مد از سمراء(آرد گندمى كه سبوس آن را نگرفته باشند)شام معادل يك صاع از تمر است.مردم اين قاعده را مراعات كردند. 2
از عبارات فوق برمىآيد كه كيلها در حجاز به قدرى با هم متفاوت بودهاند كه والى مدينه،مروان،مجبور شده آنها را بسنجد و از ميان آنها يكى را كه از ديگران متعادلتر بوده است برگزيند.
در خلافت عبد الملك بن مروان بار ديگر در كيلها نظر كردند و رأى بر مدّ هشام قرار گرفت.هشام بن اسماعيل از وجوه قريش بود.عبد الملك بن مروان او را امارت مدينه داد.
مردم مدينه صاع هشام را به كار مىبردند و مراد از هشام،هشام بن اسماعيل بود.مدّ هشام