23ضد يزيد بن معاويه و جنبش عبد الله بن زبير كه از عهد يزيد تا زمان عبد الملك مدت گرفت، حتى شاخهاى از بنى اميه به نام عنابس 1در حجاز مقيم بودند،كه همواره با خلافت اموى راه مصافات و مصادقت نمىپيمودند ولى اين حوادث به گونهاى نبود كه عميقا رابطه حجاز را با خلفا منقطع سازد؛زيرا خلفاى اموى همواره با سفر به حجاز و نواختن مردم آن ديار به اعطاى صلات و بخششها،نمىگذاشتند رشتۀ مودت گسيخته گردد.بنابراين كمتر اتفاق مىافتاد كه مردم حجاز يكسره بر ضد آنها بشورند يا شورشهايشان به پيروزى رسد.
منحصر ساختن امويان،خلافت را در خاندان خود،اين عقيده را در ميان مردم به وجود آورده بود كه خلافت منحصر در قريش است نه در قبايل ديگر.
تأثير حجازيان در خلفاى اموى،در اعمال و افعال آنان،در ترسيم خطوط كلى سياسى و گزينش حكام ولايات و صاحب منصبان سپاه مشهود بود.با آن كه انتخاب و عزل واليان به دست خليفه بود ولى حكام ولايات در طول فرمانروايى خود از سلطۀ وسيعى در ادارۀ قلمرو خود برخوردار بودند.آنها در قلمرو خود مسؤول نظم و اداره بودند؛به عبارت ديگر آنچه را كه مقام خلافت مىخواست اجرا مىكردند.
درست است كه آنان سر بر خط خلافت داشتند ولى گاهگاهى هم براى انتظام امور و تعديلاتى در كار دولت مركزى،پيشنهادهايى عرضه مىداشتند.
مهمترين وظايف،مخصوصا فرمانروايى بر استانها و فرماندهى لشكر را حجازيان بر عهده داشتند.پس حكام شهرها مىكوشيدند تا به گونهاى رضايت خاطر آنان را جلب كنند، حجازيان كه ولايات زير نظر آنان بود در ادارۀ بلاد سخت مؤثر بودند.از سوى ديگر رابطۀ نزديك آنها با مقام خلافت اين تأثير را بيشتر كرده بود.
گفتيم كه خانههاى اينان در نزديكى مساجد و دارالامارهها بود.و اين خود از مزايايى بود كه فقط صاحب دولتان حجاز از آن برخوردار بودند.