24
تأثير حجاز در انتظام امور جهان اسلامى
حجاز در زمان ظهور اسلام مجموعهاى از شهرها و روستاها و مناطق سكونت عشاير بود.هر يك از اينها مستقل و نظامات و آيينهاى خاصّ خود را داشت.دولتى كه بر همۀ اين شهرها و روستاها فرمان براند وجود نداشت.ما از مكه و مدينه نسبتا اطلاعات وسيعى داريم و نيز مىتوانيم از نظام ادارۀ قبايل هم آگاهيهايى به دست بدهيم و سپس وضع ادارۀ ديگر قبايل را هم با آنها مقايسه كنيم.
اساس نظام فرمانروايى مكه به هنگام ظهور اسلام به قصىّ باز مىگردد.او در نزد خويشاوندان مادرى خود قضاعه پرورش يافت و قضاعه در حوالى شام مىزيست.قصىّ از آنجا به مكه آمد و كوشيد كه آيين قبيلگى را در مكه رواج دهد.عشاير مكه دو بخش بودند؛ ظواهر و بطاح.هر يك از اين دو،قبايل مختلفى را زير پر داشتند و هر يك را نادى؛يعنى مجلسى بود.مكه نيز يك مجلس عمومى داشت كه در دار الندوه تشكيل مىشد.قصىّ وظايف ادارى را هم ميان فرزندان خود تقسيم كرده بود.البته آيين قصىّ منحصر در مكه و روستاهاى اطراف آن بود.قصى و فرزندان او از طريق زناشويى با بسيارى از قبايل حجاز روابط نزديك يافتند.آنها بودند كه قافلههاى بازرگانى حجاز را به راه مىانداختند.ولى همۀ اين امور چيزى نبود كه بتوان نام دولت بر آن نهاد.اين وضع همچنان ادامه داشت تا اسلام ظهور كرد.
در مدينه شمار بسيارى يهودى مىزيستند،بيشتر مردم مدينه كشاورز بودند.آنان در چند عشيرۀ متداخل مندرج بودند.هر عشيره را رئيسى بود كه بر افراد عشيره نفوذ فراوان داشت.ولى در مدينه يك ادارۀ مركزى؛چنانكه در مكه وجود داشت،بر سر كار نبود.بسيارى از عشاير مدينه سرگرم زد و خورد با خود بودند.يكى ديگر از عوامل اغتشاش در مدينه آن بود كه مدينه نه حرم مقدس امن بود و نه مركز تجمع زائران كعبه.
از آنچه گذشت روشن شد كه در حجاز به هنگام ظهور اسلام،حكومتى كه بر سراسر آن فرمانروايى كند،وجود نداشت،بلكه مجموعهاى از جمعيتهاى مستقل بود،از عشاير و شهرها و شايد هر يك را آيينى خاص خود بود.از معلوماتى كه حاصل كردهايم بر مىآيد كه نظام قبيلگى سادهاى در حجاز حكمفرما بود.در اين نظام نه كارگزارى بود و نه ادارهاى و نه براى حفظ نظم شحنه و داروغهاى و نه يك سپاه منظم كه ادارۀ آن نيازمند بودجهاى باشد.