101ديگر. پس از طى دو كيلومتر، يكى از ماشينها كه خانمها را سوار كرده بود، در شن فرو رفت. مجبور شديم مسافران آن را به ماشينهاى ديگر منتقل كنيم.
پس از طى دو كيلومتر از راه، يكى ديگر از ماشينها نيز دچار مشكل شد، كه چارهاى جز آمدن جرثقيل و خارج كردن ماشين از لابلاى شنها نبود و ما سه مدير كاروان نگران و مضطرب بوديم و امكان سواركردن صدنفر به يك ماشين هم وجود نداشت.
در همين حال، ناگهان نور چراغ وانتى ما را متوجه خود كرد. نزديك آمد و گفت: راهى كه مىرويد اشتباه است، به دنبال من حركت كنيد تا راه را نشان دهم.
بدنبال او راه افتاديم و به جادهاى رسيديم كه گويا از قبل سنگچين شده و آماده براى حركت ماشين بود، به راحتى به نزديك مسجد رسيديم و نفهميديم كه آن شخص كه بود و چگونه در وسط بيابان ما را يافت و هدايت كرد.
بىشك حالت اضطرارى كه پيدا كرده بوديم و دلها همگى متوجه آقا امام زمان(عج) شده بود، در خلاصى از اين گرفتارى مؤثر بود».