19سرازير شد.
زمزم، تبلورى است از خاطرۀ پرهيجان مادرى غريب و تبعيدى، بىكس، و بىمونس و انيس كه با تسليم در برابر حكم الهى همسفر با كودك دلبند شيرخوارش پذيراى آزمونى بزرگ شد و به وحى الهى با مأموريت خليلاللّٰه به آن وادى خشك و سوزان و در جوار بيت عتيق مأوىٰ گزيدند تا پايهگذار امّالقراى توحيد و خادمۀ كعبۀ موحّدان باشد.
زمزم، زمزمۀ مادرى را در جوشش درون دارد كه خدايش از مأمن خويش آواره ساخت و از ديگرانش جدا نمود تا با خود پيوندش دهد و آن روز كه پرندهاى در آن ديار پر نمىزد و جنبندهاى به چشم ديده نمىشد و آن سرزمين تفتيده و خاموش در حسرت آب و آبادانى مىسوخت، آن مادر تن به تقدير و تدبير الهى داد و به امر حق سر فرود آورد و گفت: اى ابراهيم! اگر مشيت الهى بر اين امر تعلق گرفته است، او ما را تنها نمىگذارد «حسبنااللّٰه» و آنگاه كه توشۀ ناچيزى از آب و غذا، كه همراه داشت، به آخر رسيد و شير در سينهاش خشكيد، بيچاره و درمانده به راه افتاد و در وادى انقطاع سرگردان شد و در حالى كه نگران اسماعيل بود و فرياد استغاثهاش در ميان كوهها