18است از انقطاع و توكّل و صبر و اميد كه جلوۀ ايمان و رضا و تسليمِ پاك باختگان را در زلال صافىاش به تصوير مىكشد.
زمزم، آب حيات جاودانهاى است كه صدها نسل خداجوى و جرعه نوش محبت را طى هزاران سال به يكديگر پيوند داده است.
زمزم، جوشش چشمۀ فيض ازلى است در دل تفتيدۀ صحراى سوزان حجاز و لابلاى كوهها و صخرههاى عبوس و «وادى غير ذىزرع» كه سالها چشم به راه آب و آبادانى نشسته تا دعاى ابراهيم در بارهاش مستجاب گردد و سرانجام چنين شد كه خليلاللّٰه از خداى خود خواست:
رَبَّنٰا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوٰادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنٰا لِيُقِيمُوا الصَّلاٰةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّٰاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرٰاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ
1
و اجابت اين دعا با جوشش زمزم آغاز گشت و آنگاه دلها به سوى كعبه رو آورد و نعمتها به اين سرزمين