37آورد و بازار او كساد شد عبدالله خبر يافت و ناظر خود را گفت: تا شكر وى را بخرد و به مستمندان دهد.
يزيد بن معاويه، مالى بسيار براى وى هديه فرستاد، عبدالله آن را بر مردم مدينه قسمت كرد و چيزى از آن به خانۀ خود نبرد.
«عبدالله بن قيس رقيات» در باره او گويد:
عبدالله بن جعفر چون ديد مال ناپايدار است، نام خود را پايدار گذارد.
و شَمّٰاخ «معقل بن ضرار» در حق او گويد:
اى عبدالله تو جوان نيكو هستى. سراى تو براى مهمان ناخوانده جاى خوبى است كه در آن خوردنى و پذيرايى دل پسند آماده مىباشد.
ابن قتيبه در «عيون الاخبار» گويد:
چون معاويه از مكه به مدينه شد، براى حسن و حسين و عبدالله بن جعفر و ديگر اشراف قريش هديهها فرستاد و رسول خود را گفت: بنگر تا هر يك از ايشان هديۀ خود را چه خواهند كرد.
چون رسول وى رفت، معاويه حاضران را گفت: اگر مىخواهيد بگويم هر يك از اينها هديۀ خويش را چه مىكند؟
حسن، اندكى از بوى خوش كه بدو فرستادهام به زنان خود مىبخشد و مانده را به حاضران مىدهد و براى ديگران چيزى نمىگذارد.
حسين، نخست فرزندان كسانى را كه در نبرد صفّين كشته شدهاند مىبخشد و اگر چيزى ماند بدان شتر مىكشد و با شير به مردم مىخوراند.
عبدالله بن جعفر: مولاى خود را مىگويد: اى بديح! با اين مال وام