22
سايههايى بر گهواره
زينب سال ششم هجرت، سال صلح حديبيه؛ سالى كه كار اسلام استوار شده و ايام محنت بسر آمده بود، متولد شد. بنىهاشم و صحابه، مولود جديد را تبريك گفته و از شكفتن اين گل كه رنگ و بوى پدران و نياكان خود را داشت (در خاندان نبوت) سخت شادمان شدند، ليكن تقدير مىخواست چهرههايى را كه از مژدۀ ولادت اين نوزاد، درخشان شده است، گرد حزن و اندوه فرا گيرد، حزنى كه با شنيدن يك خبر از پيغمبر براى اهلبيت پديد گشت و همۀ خاندان محمد صلى الله عليه و آله و سلم را فرا گرفت
اين خبر كه شايد در تاريخى كه به خاطر تحقيق علمى نوشته مىشود، بى ارزش باشد، ليكن ارزش آن در نفوس بشرى و ضميرهاى صافى و وجدان انسانى قابل انكار نيست.
مورّخين مىگويند: هنگام ولادت زينب، خبر فاجعۀ كربلا و مصيبتى كه اين نوزاد در آن واقعه خواهد ديد، شايع شده بود، و گويند على عليه السلام سلمان فارسى را كه براى تبريك نزد او آمده بود از اين ماجرا آگاه ساخت!
خبر حادثۀ كربلا نيم قرن پيش از وقوع آن در خاندان پيغمبر معروف بوده است. احمد بن حنبل در سنن (ج 1، ص 75) گويد: جبرئيل پيغمبر را از شهادت حسين مطلع ساخت و ابن اثير در كامل گويد: پيغمبر مشتى خاك از تربت حسين به ام سلمه داد و فرمود: هر گاه اين خاك بخون بدل شود، حسين كشته شده است، و آن خاك روز عاشورا بخون مبدل