22وصف ممتازى كه در قرآن كريم يا زبان عترت طاهرين - عليهم السلام - پيرامون شخصيت برجسته اين دو پيامآور بزرگ وحى الهى آمده باشد، براى ترسيم خطوط چهرۀ معنوى كعبه سند گويايى است. مثلاً اگر در باره حضرت ابراهيم(ع)آمده است كه آن حضرت يهودى يا نصرانى نبوده بلكه حنيف، ميانهرو، مسلم و منقاد محض و از گزند هرگونه شرك معصوم بوده است، مىتوان اوصاف اعتدال و توحيد و انقياد را هندسۀ كعبه دانست و همچنين هر كس به حضرت ابراهيم نزديكتر و سزاوارتر بود به پاسدارى از كعبه و معمارى صورى و معنوى آن اولىٰ خواهد بود و آن گروه غير از پيروان راستين عصر آن حضرت همانا پيامبر گرامى اسلام(ص)و مؤمنان نابند كه نه گرايش به يهوديت داشته و نه ميل به ترسايى و نه منحرف از اعتدال عقيده و خلق و عمل و نه مبتلا به شرك اعتقادى، اخلاقى و عملى مىباشند.
11 - حرمت كعبه آنچنان مايۀ حرمت حَرَم شد كه فقها سكونت در حرم را پروا مىداشتند! زيرا هر گونه گناهى در آن، حتى زدن خدمتگزار را احتمال الحاد مىدانند و در نتيجه خطر تعذيب الهى را پيش بينى مىكردند و بر اساس: «وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحٰادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذٰابٍ أَلِيمٍ » 1 به استناد تفسيرى كه تطبيقگونه از امام صادق(ع)رسيده است، اقامت در مكه را كراهت داشتند 2، و اين نه به معناى كراهت زندگى در آن مكان مقدس، بلكه به معناى هراس از رعايت نكردن حقوق آن حَرَم والاى الهى است، گر چه در بعضى از نصوص دينى اقامت يك سال را روا ندانسته و تحول و انتقال از آن پيشنهاد شده و دليل آن طبق بعضى از نصوص ديگر چنين آمد كه اقامت در مكه مايه قساوت دل مىشود 3.