32آن بسته، سر به زير و اشك جارى، پشيمان از آنچه مرتكب شده و دشمنان را شاد كرده، ليك مؤمن به رحمت پروردگار. طنابى بر كمر پيچيده تا مكند فريفتگى دنيا او را از ارادهاش دور سازد، نگاهش مىكنم، ردّ پاى اشك برگونههايش بر جا مانده و كيسههاى اشك ديگر قطرهاى براى تراوش ندارند؛ نگاهش برزمين است و گاه به آسمان خيره مىماند و زير لب ذكرى مىگويد...
ستون توبه تا بيكران امتداد يافته است و چون ريسمانى، گمشدگان را به راه هدايت مىكند. مكانى براى در خود فرو ريختن و سياهى باطن خويش تبرّى جستن و به سوى خدا بازگشتن. ستون توبه نماد بازگشت با تمام ذرّات درون و پشيمانى از كرده و رفتار برون و بهانهاى براى بخشش و عفو دادار هستى است. از جا كنده مىشوم و بىتاب در حضور خداى خويش و در كنار ستون به نماز مىايستم، همچون ابولبابه...
آن سوتر ستون سرير، حرس، وفود و...
سر به يك طرف مىچرخانم و در سمت چپ خود سه ستون رفته در دل ديوار خانۀ رسولاللّٰه مىبينم؛ ستون سرير كه پيامبر با مردم و امت خود ملاقات نموده و آنان را به خير و نيكى رهنمون مىشدند. ستون حرس كه علىبن ابىطالب عليه السلام از جان حبيب خدا نگهبانى مىنمودند و آنسوتر ستون وفود؛ جايگاه حكومتى پيامبر و محل ملاقاتهاى رسمى ايشان با سران قبايل و يا كشورهاى