178شده همين باشد. امّا صحنههاى تأسف انگيزى را كه در جهت مخالف اين هدف عالى است مشاهده كرده؛ از جمله ترك مسجد الحرام در موقع نماز جمعه توسّط حاجيهاى ايرانى كه تأثير بسيار بدى در ذهن برادران مسلمان مىگذارد.
عربها بيشترين اهميّت مسجد را به برگزارى همين نماز جمعه و خطبۀ روز جمعه مىدانند، امّا به عكس در نظر ما ايرانيها، مسجد بزرگترين پايگاه سياسى، عبادى، اقتصادى و اجتماعى است كه در آنجا دربارۀ زندگى فردى و اجتماعى سخن مىگويند و تصميم مىگيرند.
توجّه به انقلابات ايران از جمله انقلاب مشروطيّت و انقلاب اسلامى كه منجر به برقرارى نظام جمهورى اسلامى ايران شد نشان مىدهد كه مساجد چه پايگاههاى عظيم و مستحكمى هستند. در مساجد بوده كه براى بانك ملّى پول و جواهر جمع مىكردهاند و پنبۀ كمپانى رژى را در مسجد زدند و بيانيّه مشروطيّت از مسجد صادر مىشد.
امّا نويسنده، غافل از اينكه معتقدات دينى مردم ريشههاى عميق دارد و آتش زير خاكستر است، ازاوضاع زمان خود (سالهاى حدود 1350) به اين باور رسيده كه ديگر از مساجد و روحانيّت كارى ساخته نيست! از اين رو در ادامۀ سخن خود مىگويد:
«... به صيغۀ ماضى نوشتم كه مىپندارم در روزگار ما اين مركزيّت از مسجد و روحانيّت رفته است...». 1
نويسندۀ سفرنامه، در بحثى كه با يك حاجى فارسى زبان كنيايى دارد، در مقابل هشدار او كه مىگويد: نگاه كن موقع نماز بعضى از شيعهها چگونه از صفوف نماز جدا مىشوند؟! مىگويد: فكر مىكنى تقصير با اين روستايى ايرانى است يا پاكستانى و هندى يا فلان عرب بدعتگذار! من در اين تفرقه دست قديمى استعمار را مىبينم كه از زمان صفويّه تا كنون بذر نفاق بين شعب مختلف مسلمان پاشيده است. گفت: حالا كه استعمار را و ضعف و تفرقهها را شناختهايد چرا ادامه مىدهيد؟ گفتم:...
در پايان بحث با حاجى كنيايى مىگويد: اين وظيفۀ ملاّيان است كه راهيان سفر حج را توجيه كنند، آنها را از اين دستهاى پنهان استعمار و تفرقه افكن آگاه سازند و به آنها بيا